شمال نیوز: در فلات ایران ، در جنوب دریای کاسپین ، اقوام زیادی زندگی می کنند که در بخشی از آن مردمانی زندگی می کنند که به تپوری ها ، مازندرانی ها مشهورند ." تا قرنها نام ناحیهای، که بخش اصلی آن را استان مازندران کنونی تشکیل میداده، «تپورستان» یا «طبرستان» بودهاست که به احتمال زیاد برگرفته از نام قوم باستانی تپورها میباشد. این قوم پیش از ورود آریاییها در کنار آماردها قومیت اصلی منطقه بودهاست. بعدها عبارت مازندران به نواحی جلگهای جنوب دریای خزر اطلاق شد و در کنار طبرستان (برای نواحی کوهپایهای) استفاده میشود. متأخر بودن نام مازندران برای این ناحیه این تردید را به وجود آوردهاست که مازندران در شاهنامه فردوسی به سرزمینی که اکنون مازندران نامیده میشود، اطلاق نمیگردد.
مازندران به خاطر جغرافیای گوناگون آن که شامل جلگهها، علفزارها، بیشهها و جنگلهای هیرکانی با صدها گونه گیاهی منحصر به فرد در جهان است و آب و هوای گوناگون آن از سواحل شنی با پستترین نقطه، تا کوهستانهای ناهموار و همیشه پوشیده از برف البرز و با داشتن یکی از هفت آتشفشان معروف دنیا، کوه دماوند، بسیار شناخته شدهاست.
نام کهن و اصلی مازندران طبرستان است که در واقع تپورستان بوده و علت نامگذاری آن وجود قوم؛ البی که در آن وجود دارد به نام قوم تپور میباشد که از شهر بابل تا شهر گرگان امتداد دارد. از اقوام دیگر مازندران قوم آمارد است که مرکز آن آمل و از آمل تا تنکابن و قوم کادوس از تنکابن تا رامسر هستند."
برخی نام مازندران را به شکل ماز + اندر + آن میدانند. ماز در زبان مازندرانی به زنبور عسل گفته میشود و کسانی که این ریشه یابی را پذیرفتهاند معنای مازندران را «جایی که زنبورعسل در آن هست» میدانند.
مازندران کنونی در درازای تاریخ، شاهد وقایع و اتفاقات فراوان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بودهاست. در اهمیت سرگذشت وقایع تاریخی این استان، کافی است که گفته شود هیچیک از مناطق ایران به اندازه این سرزمین، شاهد رویدادهای تاریخی نبودهاست.
چرا مازندران مهم است ؟
مازندران یکی از مهمترین پایگاههای باستانشناسی در منطقه خاورمیانه و جهان شناسانده شد که در فرهنگسازی و تمدن شهرنشینی مردم در ایران نقش مهمی را ایفا کردهاند است، جمعی از نویسندگان (انوری و دیگران ،1393)نوشته اند که ، در سال ۱۳۸۴ نیز در منطقه ییلاق پرورخرند، از روستا از روستاهای پشتکوه دودانگه ساری حدود چهل قبر کشف شد که قدمت آنها، دستکم به نیمهٔ نخست هزاره دوم قبل از میلاد میرسد.
به نقل از اسناد دیگر ، این سرزمین در زمان کوروش زیر فرمان هخامنشیان قرار گرفت . درکتیبه بیستون سرزمین مازندران به نام پشتخوارگیر و در اوستا پزشخوارگر آمدهاست و مازندران قلمرو اشکانیان و آمل مرکز اصلی آن بودهاست. مازندران در دوره زندیه، به مرکزیت بارفروش (بابل اداره میشد.
مازندران ، یک منطقه جغرافیایی است با وسعتی فراتر از یک استان و به پهنای بخشی از استان های دیگر که آن را از دیگر مناطق ایران متمایز می کند . سرزمینی به زیبایی ماه و درخشندگی خورشید ،با دارا بودن ،کوه و جنگل و جلگه و دریا . و به اندازه ای نعمت دارد که می تواند از بهترین مناطق دنیا باشد و هر چه نعمت نام برده شود ،در این استان وجود دارد . هزاران هکتار باغ مرکبات و هزاران هکتارزمین شالیزار و چندصدهزار جنگل و ساحلی بسیط که بیش ازچهارصد کیلومتر در محدوده استانی آن است .
با همه این قابلیت ها ،این استان ، جغرافیای فرهنگی متمایزی فراتر از جغرافیای سیاسی خویش دارد که آن را ازدیگر استان های شمالی کشور متمایز می کند. توجه به مشترکات آن قدر مهم است که بایستی در حفظ و گسترش این پهنه فرهنگی ،هفته ها برگزار کرد ،نه آن که ، با نگاه سیاسی در فکر تجزیه آن بود.
روابط اجتماعی یک عنصر قومی دارد و قومیت هم در خلق و ایجاد هویت موثر است (اریکسون ،30:1394) .
بر این اساس اهمیت مازندران به روابط اجتماعی آن است که فراتر از اقوام خودش هست و نمی توان در این پهنه فرهنگی به یک قوم اشاره کرد بلکه می توان اقوام مختلف را در این پهنه فرهنگی مشاهده کرد که یک هویت بدست آورده اند . هویتی که نشان می دهد زبان وآیین مشترکی در فراتر از مرزها ی محلی شکل گرفته است .
این پهنه نمی تواند در چارچوب یک استان توجه شود و وقتی برنامه های فرهنگی برای این استان ،تعریف می شود ،می بایست با پهنه فرهنگی آن ، در مناطق دیگر کشور ،از جمله تهران ،استان البرز، استان سمنان ،استان گلستان و حتی استان گلستان به این برنامه ها توجه شود . چرا که گذشته از گویش ،موسیقی و پوشش ، عرصه فرهنگی با یک سری آداب و عادات هم مشخص می شود که آن را از دیگر فرهنگ ها متمایز می سازد.
پهنه فرهنگی مازندران :
پهنه فرهنگی توجه به "گفتمان قومیت " است تا خودش را با واحدهای محلی یا اقلیت ها در نظر بگیرند . مازندرانی ها اقوامی نبودند که درخودمانده باشند و یا این که نگاهی درون قومی داشته و از همبستگی و ارتباطات با بیگانگان هراسی د اشته باشند ،بلکه مردمی خونگرم و خودباور که در ارتباط با اقوام ،گفتمان های دیگران را می پذیرفتند و در جهت بهبود زندگی بکار می گرفتند . حتی این گفتمان ها باعث رشد و رونق منطقه هم شده است .
مازندران ، دارای یک پهنه فرهنگی بیش از یک استان است و از این جهت ،باید آن را به فال نیک گرفت که چرا گویش های شمال تهران ،بخشی از منطقه البرز و حتی بخشی از گیلان ،دارای لهجه و آداب فرهنگی محلی مازندرانی است . حتی چرا در بخشی از استان سمنان و یا بخشی از استان گلستان هنوز به مردم ، به مازندرانی گپ می زنند ،اما در مرکز استان مازندران ، اکثر ساروی ها از گویش محلی استفاده نمی کنند و یا در غرب مازندران ،مسایلی پیش آمده که زبان مازندرانی را تحت الشعاع قرار داده است .
حسین کریمان در جلد دوم کتاب "قصران کوهسران" آوردهاست: منطقه قصران باستانی شامل مناطق لاوشان، فشم،میگون، شمشک، گاجره و روستاهای کوهپایهای توچلال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود. زبان عمومی مردم قصران لهجهای از زبان باستانی پهلوی است که زبان طبری یا مازندرانی، که از ریشه زبان های دیرین ایرانی است، و عربی و اندکی ترکی، بدان درآمیخته و از زبان دری نیز در قرون اسلامی تأثیر یافتهاست، و هر چه از ری به مازندران نزدیک تر شوند بر میزان لهجه مازندرانی به همان نسبت افزوده میشود، چنانکه در لهجه میگون و شهرستانک و لالان و زایگان و روته و گرمابدر و شمشک و دربندسر زبان مازندرانی غلبه دارد.
در منطقه شمیران ، دانشنامه ایرانیکا درباب زبان منطقه قصران آورده است که زبان بومیان شمال و شمال شرق منطقه بخش درونی قصران نزدیکی بسیار زیادی به زبان مازندرانی دارد. گویش منطقه جنوبی از اوشان در مرکز تا جیرود و تجریش در جنوب شمیران گونهای از زبان فارسی-مازندرانی است و ویژگی های زبانهای کاسپین را دارد. در سال های دور آن دسته از بومیان تهران که در محدوده ونک و شمیران سکونت داشتند بدلیل مجاورت با استان مازندران زبان مازندرانی داشتند . والنتین ژوکوفسکی خاورشناس و زبان شناس روس اواخر قرن ۱۹ میلادی در سفری که به ایران داشت در حوالی شمیران با گویش تجریشی آشنا شده و در آثارش به این گویش اشاره میکند؛ گویشی که شباهت بسیاری با زبان مازندرانی دارد .تا امروز در محدودههایی از جمله سرآسیاب دولاب، شاه عبدالعظیم و... هنوز هم افرادی با لهجه شمرانی صحبت کنند؛ لهجهای که ملایم شده زبان مازنی است.
وقتی به زبان مازندرانی با لهجه شیرینش اشاره می شود ،باید دانست که زبان یکی از مهمترین مشتقات فرهنگ است که آن را از دیگر فرهنگ ها متمایز می کند.
تفاوت گویش به معنی تمایز فرهنگی نیست ،بلکه تفاوت در آداب متناسب با قابلیت های دیگر فرهنگی است که هر منطقه برای خودش فراهم می کند . یک کلمه ممکن است آمل مورد استفاده قرار گیرد و کلمه دیگر ممکن است در بابل . حتی بخشی از تفاوت ها در ضرب المثل ها ،متناسب با جلگه ای شدن منطقه به نسبت با مناطقی که کوهستان بیشتری د ارند ،تفاوت دارد .
جداکردن شهرهای دماوند و فیروزکوه از مازندران ممکن است برای مردم آن منطقه به تبعیت از فراوانی اقتصادی بیشتر شده باشد ،اما به دلیل مهاجرت های بی رویه ،زمینه را برای رکود فرهنگی و مشکلات دیگر اجتماعی فراهم نموده است .
در محدوده استان سمنان هم وضع به همین منوال است به طور مثال وقتی در در منابع قوم شناسی سنگسر را مورد بررسی قرار می دهیم ، درباره زبان سنگ سیری آورده اند که ؛" این زبان از جنس زبان مازندرانی (طبری) است و با زبان سمنانی، سرخهای و لاسگردی نزدیکی و شباهت خاصی دارد."
یا در محدوده استان گلستان ،شهرستان کردکوی را مثال می زنیم که در باره مردمان آن آورده اند که ؛" گالشهای طبری یکی از بومیان کردکوی هستند. گالشهای طبری نیز مانند کردها شاخه ای از اقوام طبریتبار هستند. گالشها در مناطق کوهستانی استانهای مازندران و گلستان زندگی میکنند و به زبان مازندرانی سخن میگویند(عامریان ، 1395).
در استان گیلان نیز ، هم همزبانی و هم مشترکات فرهنگی ،تمایزات قابل توجهی را ایجاد نکرده است ،اما ارتباطات و تشابهات قومی نه تنها بر یکدیگر اثر داشته است ،بلکه می توان این دو منطقه را یکی دانست ،تفاوت بکارگیری واژه ها در این دومحدوده ،بخاطر تشابه جغرافیا و هم شکلی محیطی ،نادیده گرفته می شود ، چرا که مردم این مناطق ،نه تنها فرهنگ یکسانی دارند . درد مشترک و نیازهای مشترک بسیار بر سبک زندگی مردم اثرگذاشته است . هر چند ،پهنه های فرهنگی متمایزی را برایشان قایلم . پهنه هایی که نوع نگرش آنها را به هستی و پذیرش ارزش های متفاوت ایجاد کرده است .
در دهه گذشته ، مدیریت رسانه ملی سعی داشت که برنامه های استانی را به سمت پهنه های فرهنگی ببرد که کار خیر و قدم درستی بود که متاسفانه میسر نشد و ارزش آن را داشت که برای همگونی اجتماعی و تقویت همگرایی ملی ،بر اساس پهنه فرهنگی برنامه سازی کرد و حتی شبکه های استانی ،تبدیل به شبکه های فرهنگی شود که به قوت و قدرت فرهنگی کمک کند ،نه این که زمینه ای را فراهم آورد که تجزیه استانی برای بیشتر دیده شدن ،فراهم شود. این نگاه می تواند هر حرکت اقتصادی را متناسب با پهنه
فرهنگی تعریف کرد و مانع بخشی از نامهربانی ها در حوزه اقتصاد هم بشود که ملاحظات اقتصادی شهرهای پایین دست را نمی کنند . مشکلی که در حوزه سد فینسک داریم ،این ملاحظات استانی است که مانع رشد فرهنگی شده است و نگاه مثبت را موقعی می توان داشت که شاهد سمنانی ها ، گلستانی و حتی البرزی ها در استان بود .
مازندران دارای قوت های فرهنگی فراوانی است که این ظرفیت را دارد که هر کسی که وارد این مرز و بوم شد ،رنگ و صبغه مازندرانی گرفت و فرزندان ترک ها ،لر ها و دیگر همسایگان با ورود به مازندران ،خودشان را مازندرانی خطاب کردند ،هر چند ریشه متفاوتی داشتند و یا اصفهانی و حتی تبریزی بعد از مهاجرت ،مازندرانی شدند که نشان از قدرت درهم آمیزی (melting pot ) فرهنگی است که هم چون دیگ گدازش عمل کرده است . وقتی اولین بار به مطالعه دقیق استان پرداختم ،برای من جالب بود که چگونه کردهای بهشهر به امروزشان می بالند و یا ترک های ساری ،اشاره می کردند که اجداد ما تبریزی و .... بوده اند.
نکته اصلی در پهنه فرهنگی ،توجه به مشترکات فرهنگی است که همبستگی اجتماعی را ارج می نهادند و بر ارزش ها و هنجارهای مشترکی تاکید می کردند که قدرت همسایگی و توجه به ارزش های ملی را بها می داد که اگر روزی هم خدای ناکرده ،استان ها ساز جدایی بزنند ،پهنه های فرهنگی عامل وحدت است نه تفرقه .
منابع :
اریکسون ، توماس هایلند .1394. انسان شناسی قومیت و ناسیونالیسم ،ترجمه سیدقاسم حسنی ،نشر دانشگاه مازندران .
انوری، بهرام؛ عمادی، اسدالله؛ اعتمادزاده، حسین؛ جمالی، شکوفه؛ محسنپور، احمد؛ سیار کاوردی، میرعبدالله؛ طالبی شلیمکی، علیرضا؛ ماهفروزی، علی؛ معصومی، احمد؛ کاردگر، علی؛ یوسفی، فریده .1393. ساری، کهنشهر مازندران. تهران: نشر چشمه.
جعفری دهقی، محمود؛ خلیلی پور، نازنین؛ جعفری دهقی، شیما .۱۳۹۳ زبانها و گویشهای ایرانی ( گذشته و حال .تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
عامریان، فاطمه.1395. نقد و بررسی کتاب گالشها در گذر زمان، پنج گفتگو از روستای گالشنشین زیارت. مجله زبان و زبانشناسی. دوره و شماره: دوره ۱۱، شماره ۲۲، بهار و تابستان ۱۳۹۵، صص ۱۱۹–۱۳۰.
کریمان، حسین 1386. قصران (کوهسران تهران: وزیری (کالینگور. ص. جلد دوم صفحه ۷۵۸.
صباغیان، ناصر.1390. بررسی زبان سنگسری، آمل، شمال پایدار
* پژوهشگر فرهنگی استان مازندران