برترینها: شاید شما هم با این فرضیه موافق باشید که موفقیت انسانها به خاطر داشتن پدر و مادری کاردان است. البته که پدر و مادر نقش بسزایی در تربیت و شکوفایی مسیر زندگی فرزند خود دارند اما نکتهای که در این میان شاید فراموش شده این است که نمیتوان یک نفر را به صرف پدر بودن و یا مادر بودن از اشتباه مبری کرد.
درست مثل اتفاقاتی که اینروزها میبینیم. پدرانی که توفیق فرزندانشان را مصادره کرده و گویی خود مدال المپیک گرفتهاند. اینها با ایجاد حواشی و تریبون گرفتنهای بیدلیل به همه چیز فرزندشان آسیب میزنند و اصلا چه نیازیست که پدر یک آدم مشهور اینقدر از شهرت فرزندش سواستفاده کند؟ به هر حال امیر حاجرضاییها در این روزگار یگانهاند. در این مطلب به سراغ پدران برخی سلبریتیها میرویم. با ما همراه باشید.
استاد همه جا هستند. در تازهترین ادعای حیرتانگیزشان هم فرمودهاند که مبینا از قطر پیشنهاد 10میلیون دلاری داشت! بالاخره کنتور که نمیاندازد و گوشهای ما نیز احتمالا مخملی نیست. پیشتر گفته بودند که "مبینا بچه درسخونیه" (استفاده از آنتن تلویزیون در جهت رسیدن به هدف). در واقع او کارش تا حدود زیادی بلد است. میداند چطور باید دخترش را به پزشکی دانشگاه تهران برساند و بعد هم برای خود جایگاه نسبتا محکمی دست و پا کند. حداقل او برای این ابتذال زحمت میکشد. خسته نباشی پهلوان!
جناب یزدانی گفته که کسانی که به فرزندش منتقدند از کشتی چیزی نمیفهمند. شاید این که با یک دست کشتی گرفتن کار هر کسی نباشد گزاره درستی باشد اما اینکه با مردمی که یک قهرمان به واسطه حمایت آنها ماندگار میشود چنین سخن کنی کاری بس بیهوده است. بیهوده و البته ناپسند. نه حسن یزدانی وظیفه دارد که در میادین بینالمللی شرکت کند و اگر هم میکند منتی بر هیچکس نیست و نه هموطنانش لایق ناسزا شنیدن هستند. جناب یزدانی! کشتی ورزش ملیست و توقعات از آن بالاست و مردم هم از ورزشکارشان با نبود رقیب مستقیمش طلا میخواستند. خواسته بیجایی نیست. بیتدبیریها را گردن کسی نندازید.
آرات حسینی، یک کودک با استعداد اینستاگرامیست که امروز صفحهاش میلیونها دنبالکننده دارد. از همان ماههای اول تولد، پدرش از حرکات نمایشی و تمرینات ورزشی پسرش ویدئوهایی ضبط میکرد و با مخاطبان به اشتراک میگذاشت. پدرش دوست داشت، همه آرات را به عنوان یک نابغه ورزشی بشناسند. آرات حسینی علاوه بر اینکه در سن پایین در اینستاگرام مشهور شد، خیلی زود مورد استقبال رسانههای مختلف هم قرار گرفت و این انگیزهای برای پدرش یعنی محمد حسینی بود که برای پرورش استعداد پسر کوچکش دست به هر کاری بزند. انصافا هم از هیچ کاری دریغ نکرد و تقریبا به دوران حرفهای فرزندش در همان کودکی پایان داد. تقریبا بازگشت از انگلیس و رفتن به اصفهان و آن حواشی باورنکردنی که در سپاهان برای آرات اتفاق افتاد تقریبا کاری کرد که حالا کسی از او یادی هم نکند. جناب پدر آرات! از شما هم ممنونیم.
مهر پارسال بود که آتیلا از بین ما رفت. پدر ستاره و خسرو. همراه و همیار همیشگی فرزندان. آتیلا نیم قرن در تئاتر بود و دخترش را هم از همان کودکی به این عرصه وارد کرد. اما هیچ وقت درباره دخترش اضافه نگفت. هیچگاه تلاش نکرد او را الکی باد کند و به کسی اعتماد به نفس بیجا داد. فرزندانش هم مقابل هر دوربینی که قرار گرفتند پدرشان را سربلند کردند. آتیلا بودن قشنگ است. کاش برخی یاد بگیرند.
به گواه بسیاری از کارشناسان نسل بازیکنانی که در دهه شصت فوتبال ایران حضور داشتند طلاییترین نسل فوتبال ایران است و حمیدعلیدوستی بی تردید یکی از ستارههای اصلی این نسل است. ستارهای که ستاره تحویل داده و حالا پنجمین دههایست که علیدوستیها میدرخشند. البته که بر پدر و دختر بیمهری شد اما بر کسی پوشیده نیست که در این آشفتهبازار فوتبال و سینما افرادی هم حضور دارند که از هممیهنانشان طلبکار نیستند و به عشق مردم نفس میکشند.
علیرضا داوودنژاد یک عمر در این سینما زحمت کشید و شاید تا یش از مرگ رضا، چهرهاش برای خیلیها که فن سینما نیستند شناخته شده نبود اما خب حالا پدری نمونه است. هنوز چهره نجیبش در مراسم پسر از یادمان نرفته. داوودنژادها همگی خوره سینما هستند و در این چند دهه فعالیتشان کوچکترین حاشیهای پیرامونشان نبوده. رضا و واله هم از شهرت پدر سواستفاده نکردند چرا که مقابل دوربین بازیگر بودن نه بازیگرنما. سرشان سلامت و روح رضا شاد.