عصر ایران؛ مهرداد خدیر- ۲۰ سال پیش در چنین روزهایی- اواخر مهر ۱۳۸۳- سید محمد خاتمی رییس جمهوری اصلاح طلب ایران برای اولین و البته آخرین بار ( در این مقام) به صورت علنی از آمادگی برای «استعفا» گفت. منتها نه در اعتراض به همراهی نکردن مجلس جدید (هفتم) در واپسین سال ریاست جمهوری او؛ مجلسی برآمده از تشدید تظارت استصوابی یا به خاطر نوع مواجهه آنان با وزیر راه.
یا بر سر طرحی که با عنوان تثبیت قیمتها در نظر داشتند و میخواستند دست دولت را در افزایش معقول و پلهپله سالانه قیمت بنزین و دیگر حاملهای انرژی ببندند تا میوه آن را در انتخابات ریاست جمهوری سال بعد بچینند.
یا از بیم تکرار ماجرای افتتاح فرودگاه امام یا مسایل دیگر بلکه آن روزها بحث ماجرای پاکدشت و جنایات «بیجه» ورد زبانها بود و مردم این قدر درگیر موضوعات اقتصادی و معیشتی و نرخ سکه و دلار نبودند و به اتفاقات اجتماعی واکنش های بیشتری نشان میدادند. (قیمت سکه و دلار در ۲۰ سال را اگر بگوییم و با امروز مقایسه کنیم دود از سر آدم بلند می شود و به اصل موضوع برمی گردیم):
جامعه از جنایت پشت جنایت در پاکدشت و کشف جسد کودکان بعد از تجاوز تکان خورده بود و قاتل هنوز دستگیر نشده بود تا این که اول مهر ماه سال 83 جوانی به نام محمد بیجه به جرم قتل ۲۷ کودک و 3 بزرگسال و تجاوز جنسی به آنها دستگیر شد.
او کارگر کوره پزخانه ای در پاکدشت بود که در روز عاشورای سال81 اولین قربانی خود را که پسربچهای 9ساله بود ، پس از تجاوز به قتل رساند. ماجرای محمد بیجه که جنایات او از اواخر سال81آغاز شده بود، با دستگیری خاتمه یافت و سرانجام در دادگاه کیفری شعبه 74 با صدور حکم اعدام، این پرونده جنجالی برای همیشه بسته شد.
اما چون رییس جمهوری وقت بحث استعفا را پیش کشید نام بیجه به عرصه سیاست هم تسری یافت.
این که رییس جمهوری در واکنش به موضوعی اجتماعی سخن از استعفا به میان آورد موجب شگفتی شد اما نه خشم محافظه کاران و دستگاه های قدرت خارج از دولت را برانگیخت و نه اصلاح طلبان استقبال کردند زیرا آنان انتظار داشتند او ۸ ماه قبل و در اعتراض به رد صلاحیت گسترده نمایندگان مجلس ششم برای انتخابات مجلس هفتم دست کم در مقام تهدید از استعفا بگوید نه به خاطر قتل های زنجیره ای پاکدشت! خاتمی البته گفت برای «همدلی» حاضر به استعفاست و برخوردها در وزارت کشور و نیروی انتظامی را تأیید کرد.
این را در اواخر مهر ۱۳۸۳ و در یک نیمروز چهارشنبه گفت. عصر همان روز اما نشستی با موضوعی دیگر در محل انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران برپا بود (که از مرداد ۱۳۸۸ تا کنون ساختمان آن بسته و خود انجمن در محاق است).
در آن نشست یکی از سخنرانان به طعنه پرسید: آیا در این سال ها ( از ۷۶ به بعد) اتفاقاتی رخ نداد که واژهٔ استعفا به ذهن ایشان خطور کند یا دست کم تهدید به استعفا کنند؟
صبح روز بعد و در محل دایمی نمایشکاه بین المللی تهران مراسم روزملی صادرات برپا بود که سالانه برگزار میشود و رییس جمهور (خاتمی) هم سخنران آن بود.
طبعا در حاشیه خبرنگاران سراغ او رفتند و او این بار به جای «استعفا» این جمله را گفت: «ما همه به کار فرصت سوزی مشغولایم. رابطهٔ توجیهی دولت با ملت مختل شده و مردم در جریان واقعیتهای مربوط به دولت نیستند.»
اشارهٔ او به بایکوت دولت در صدا و سیما بود. خاتمی عملا به تصویری بدون صدا تبدیل شده بود چرا که مانند امروز از شبکه های اجتماعی و فضای مجازی هم خبری نبود.
۲۰ سال بعد از آن و اکنون مسعود پزشکیان در مقان رییس جمهوری تقریبااصلاحطلب با وضعیتی به مراتب بغرنجتر روبه روست. همان دخالتها و محدودیتها هست به اضافهٔ تورم افسار گسیخته و تضعیف و تحقیر طبقهٔ متوسط و دولت فرسوده به جا مانده از خالصسازی شکست خورده و البته خطرناکتر از همه سایهٔ جنگ و در این فضا برخی به پزشکیان هم پیشنهاد میکنند اگر اختیار نصب مدیران خود را ندارد و برای انتصاب محمد جواد ظریف به خاطر این که چرا فرزند او حین مأموریت رسمی در آمریکا به دنیا آمده حساب پس بدهد یا وادار شود قانونی را که قبول ندارد ابلاغ کند به استعفا بیندیشد البته همینها احتمالاْ وقتی سخنان اخیر آقای میرباقری را شنیدند که گفت میارزد اگر نصف دنیا به خاطر اهداف اینها کشته شوند خدا را شکر کردند که در انتخابات ۱۴۰۳ گرفتار این تفکر نشدیم و از فشار به رییس جمهور پزشکیان برای استعفا به خاطر هر موضوعی دست برمیدارندو قدر عافین نسبی را میدانند و نمیخواهند به مصیبتی گرفتار شویم.