پایان «عصر شیخوخیت» با درگذشت آیت الله مهدوی کنی /چرا بحران جانشینی و ریش سفیدی حل نشد؟

خبرآنلاین یکشنبه 29 مهر 1403 - 17:22
یک دهه بعد از درگذشت «آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی» بحران شیخوخیت و موضوع جانشینی برای وی در رهبری و ایجاد اجماع اصولگرایان بسیار پررنگ است. چرا کاریزمای مرحوم مهدوی کنی در دیگر شخصیت‌های اصولگرا غیرقابل تکرار شد؟

سیما پروانه‌گهر- ده سال پیش وقتی آیت الله محمدرضا مهدوی کنی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز چشم از جهان فروبست در سکوت و عزای او در میان اصولگرایان یک سوال مهم وجود داشت؛ چه کسی قرار است شیخ اصولگرایان باشد که در زمان‌های حساس و برهه‌های تنگنا زمین انداختن حرفش برای اصولگرایان سخت و سنگین جلوه کند؟

پس از درگذشت مهدوی‌کنی در مقام رئیس مجلس خبرگان رهبری، دبیر جامعه روحانیت مبارز و رئیس دانشگاه امام صادق نشان داد، هیچ یک از جانشینان او در این سه نهاد نتوانستند اعتبار و جایگاه او را به‌دست بیاورند.

تجربه ده سال گذشته در کارنامه اصولگرایان بعد از مهدوی کنی اما دو موضوع را به خوبی نشان داد؛ هیچ شخصیتی توان، پتانسیل، مقبولیت و کاریزمای مهدوی کنی را برای جایگزینی و جانشینی نداشت و دوم این که علاوه بر فقدان شخصیتی در این سطح برای تکیه زدن بر جایگاه مهدوی‌کنی، به دلایل مختلفی عصر شیخوخیت نیز در اردوگاه اصولگرایی تمام شد.

اما «مهدوی‌کنی» که بود و چه تجربه زیسته‌ای در کارنامه او باعث شد تا کاریزمای او در دیگر شخصیت‌های اصولگرا غیرقابل تکرار باشد؟

یک روحانی در حلقه نخست انقلابیون که نمی‌خواست «انقلابی» عمل کند

پیشینه مهدوی کنی در مبارزه با حکومت پهلوی به حوادث خرداد ۱۳۴۲ باز می گردد. این کارنامه در کنار شاگردی وی در حوزه علمیه در کلاس های درس آیت الله خمینی مسیر حضور مهدوی کنی را در حلقه نخست روحانیون فعال در عرصه سیاست در ابتدای انقلاب مهیا کرد.

وقتی ساعت شنی عمر حکومت پهلوی رو به پایان بود، مهدوی کنی عضو شورای انقلاب شد و به محض تشکیل حکومت جدید ریاست کمیته ها به او سپرده شد. علی رغم تمامی ارزیابی ها از عملکرد کمیته های انقلاب اسلامی و موضوع مهم تاریخی اختلاف نظرهای دولت بازرگان با مدیریت کمیته ها در دهه ۶۰ ، نام مهدوی کنی به عنوان شخصی که با سخت‌گیری در برخوردها در ادارات مخالف بوده، گره خورده است.

مهدوی کنی در خاطراتش به صراحت تاکید دارد که در زمان تسخیر سفارت آمریکا در تهران، او که مسئول کمیته بوده با این اقدام مخالفت کرده است. از مهدوی کنی نقل شده است که اقامه نماز در حیاط سفارت را درست ندانست و گفت:«در  زمین غصبی نماز نمی‌توان خواند».

سال های بعد این دیدگاه باعث طعن و کنایه هایی نیز به وی شد. نیت مهدوی کنی هر چه بود- مخالفت حقیقی با رفتار دانشجویان خط امام با پیش بینی طبعات احتمالی این تصمیمی یا زاویه جدی که مهدوی کنی آن زمان با موسوی خوئینی ها داشته است- در هر صورت نام مهدوی کنی در کنار بهشتی و بازرگان، در زمره اسامی قرار گرفت که با تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام مخالفت کرده است.

علاوه بر این نباید از نظر دور داشت که نگاه و رویه مهدوی کنی در دهه ۶۰ به گونه ای است که حتی با واکنش و اعتراض چهره ای همچون صادق خلخالی مواجه می شود ، گویی که مهدوی کنی که همواره نماد راست سنتی بود و ماند باب طبع روحانی انقلابی همچون خلخالی رفتار نمی کرده است.

مهدوی کنی در سال های بحران در دهه ۶۰، مدیریت آرامی در مسئولیت هایی داشت که به اوسپرده می شد. دوران فرماندهی کمیته‌های انقلاب ، زمینه ساز حضور او در وزارت کشور در سال های ترور و ناامنی شد. مسئولیتی که تا پایان دوره کوتاه ریاست جمهوری ابوالحسن بنی صدر و دوران بسیار کوتاه‌تر ریاست جمهوری محمد علی رجایی ادامه یافت. همان زمان که به روایت خودش به شکلی معجزه آسا زنده مانده است.

او به عنوان وزیر کشور در جلسات شورای عالی امنیت ملی در دولت آقای رجایی شرکت می‌کرده که به روایت خاطراتش روزهای یکشنبه هر هفته برگزار می‌شد اما آن طور که خود گفته است طولانی شدن یک چرت عصرگاهی مانع از رفتن او به جلسه هشتم شهریور ۱۳۶۰ می شود:« من توفیق نداشتم شهید بشوم پنج دقیقه خواب بنده سبب شد که از این شهادت بی‌نصیب بمانم».

بعد از این حادثه مهدوی کنی برای مدتی نزدیک به ۴۵ روز، نخست وزیر موقت شد و او برای آخرین بار در تاریخ جمهوری اسلامی به عنوان یک روحانی در سمت نخست وزیری نقش ایفا کرد و علی رغم اصرارها برای کاندیداتوری در عرصه ریاست جمهوری تنها انتخابات را برگزار کرد و بعد از انتخاب آیت الله خامنه به ریاست جمهوری، از سمت های خود استعفا داد تا آن طور که گفته دست رئیس جمهور و نخست وزیر برای انتخاب اعضای کابینه باز باشد.

پایان «عصر شیخوخیت» با درگذشت آیت الله مهدوی کنی /چرا بحران جانشینی و ریش سفیدی حل نشد؟

«روحانی ریش سفید» حتی وقتی هنوز شیخ ریش سفید نشده بود

مهدوی کنی در سال های دهه ۹۰ به عنوان چهره ای که در پی حل اختلافات اصولگرایان بود در تاریخ تثبیت شد. وقتی در انتخابات مجلس هشتم و نهم  سعی کرد تا شکاف بین اردوگاه اصولگرایان را با سنجاق «وحدت» وصله بزند. اما این رویه در روحیه مهدوی کنی به سن و سال او در دهه ۸۰ و ۹۰ باز نمی گردد. از همان دهه ۶۰ مهدوی کنی همواره در یک نقش ثابت نیز حاضر شده است؛ «ریش سفیدی»

او در این دهه روحانیت سیاسی را نمایندگی می‌کرد که می‌کوشید با ریش سفیدی و شیخوخیت بحران‌های سیاسی را حل کند؛ از کوشش ناکام برای حل اختلاف میان ابوالحسن بنی‌صدر رییس جمهور وقت و سران حزب جمهوری اسلامی تا پیشنهاد دادن سمت‌ به مجاهدین خلق در پی آغاز درگیری‌های مسلحانه میان این تشکل و حکومت - که البته هرگز اجرا نشد- و پذیرش نخست وزیری در شرایط بحرانی بعد از انفجار ۸ تیر تا تلاش های خاموش بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بین میرحسین موسوی و حاکمیت.

با مرور زندگی سیاسی مهدوی کنی می بینیم که او در دو چهارچوب با ایفای نقش ریش سفیدی تلاش کرده است تا سطح تنش های داخل بدنه نیروهای سیاسی کشور را مدیریت کند. نخست بین اصلاح طلبان و حاکمیت و دوم بین نیروهای اصولگرا.

اصلی ترین بروز و ظهور نقش مهدوی کنی در مورد محفل داری اصلاح طلبان و حاکمیت در سال ۱۳۸۸ است که در کنار شبیری زنجانی و مکارم شیرازی او سعی کرد تا با نوعی میان داری از سطح تنش بکاهد. البته تردیدی نیست که میزان توفیق مهدوی کنی در این میانه داری با توجه به این که او در دو دولت اصلاحات صدای رسای محافظه کاری و اصولگرایی بود و نقدهای جدی به سیاست های دو دولت سید محمدخاتمی داشت و در میان نیروهای اصلاح طلب جز با مجمع روحانیون مبارز- ان هم تا اندازه ای- جای بحث و ابهام دارد. فراموش نکنیم که مهدوی کنی صاحب جمله معروفی است که در اردیبهشت سال ۱۳۷۶ تیتر یک روزنامه ابرار شد و فضای سیاسی را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد: «حدس می‌زنم نظر مقام معظم رهبری آقای ناطق نوری است».

دوم بار اما این نقش عمیق تر و علنی تر ایفا شد. این نقش در مختصات سیاسی که با حضور احمدی نژاد از سال ۱۳۸۴ اصولگرایان چندپاره شده بودند و با برتری جستن «جامعتین» در قبال «جامعه روحانیت مبارز» در عمل سعی می شد تا مدیریت امور روحانیون سیاسی در دست محمد یزدی و مصباح یزدی- از طرف جامعه مدرسین- باشد، بسیار مهم بود. چرا که هم فصا، فضای تنش بود و هم بخشی از نیروهای راست سنتی در همصدایی با نیروهای جوان تر اصولگرا سعی داشتند تا از فضای میانه داری زیر سایه مهدوی کنی خارج شوند و شمایل راست سنتی را از تصویر مهدوی کنی به «مصباح یزدی و محمد یزدی » تغییر دهند.

انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره نهم، اولین انتخابات پس رخدادهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بود؛ وقتی که اصلاح طلبان ردصلاحیت شده بی صدا سیاست تحریم در پیش گرفته بودند، در اردوگاه اصولگرایان مرز خودی و غیرخودی در موضوع انتخابات ۸۸ تعریف می شد. در این شرایط برخی از نیروهای اصولگرا معتقد بودند که باید نمایندگانی در بهارستان حضور پیدا کنند که در جریان فتنه سکوت نکرده و علیه آن موضع گیری کرده باشند؛ بنابراین این افراد جریان سیاسی مستقلی بنام «جبهه پایداری» را تشکیل دادند شعار انتخاباتی شان «نه به ساکتین فتنه» شد و دامنه اختلاف میان اصولگرایان افزایش یافت.  همان روزها بود که مهدوی کنی هشدار جدی درباره تبیین وحدت اصولگرایان داد و با تاکید بر این که «از تفرقه بپرهیزند» گفت که «همه در مسیر وحدت قرار گیرند، هرچند تاکید می کنم که معنای وحدت، یکی شدن نظرات و سلیقه ها نیست».

دو گروه جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری انقلاب اسلامی در انتخابات مجلس نهم اما مهدوی کنی را به مرثیه خوانی برای رویای از دست رفته وحدت اصولگرایان نشاند: «ما ورود پیدا کردیم تا در راستای اتحاد برادران اصولگرا، جبهه متحدی تشکیل شود؛ لکن عده ای اجازه ندادند این اتفاق مبارک به درستی صورت پذیرد و این یک جبهه تبدیل شد به ۱۳ جبهه».

پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم وقتی از اساس رقیبی برای رقابت وجود نداشت این تصویر را ایجاد کرد بدون وحدت هم می توان پیروز بود.

سال ۱۳۹۲ اما مهدوی کنی تصمیم گرفت تا ورود جدی تری با عبای ریش سفیدی داشته باشد؛ وقتی اختلاف نظرها درباره ادامه حضور محمدباقر قالیباف، علی اکبر ولایتی و غلامعلی حداد عادل بالا گرفت و در نهایت هم علی رغم انصراف حدادعادل، اردوگاه اصولگرایان با سه نامزد در انتخابات ریاست جمهوری حاضر شد. برهه ای که همان روایت معروف رقم خورد که وقتی مهدوی کنی برای اقناع علی اکبر ولایتی برای کنار کشیدن به نفع محمدباقر قالیباف با او تماس گرفته، ولایتی حاضر به پاسخگویی تلفن نشد. در همین فضا بود که قرعه فال و شمارش آراء برای حضور در پاستور به نام حسن روحانی افتاد؛ از اهالی خانه قدیمی «جامعه روحانیت مبارز» که البته سال‌ها بود همچون هاشمی رفسنجانی خانه پدری را «دق الباب» نکرده بود و دلیلی هم برای شنیدن ریش سفیدی امثال مهدوی کنی نمی دیدند. اما مگر فرزندان دیگر اصولگرایان که هنوز در داخل اردوگاه اصولگرایی بودند جز «لا یسمع الجواب» برای ندای وحدت مهدوی کنی سر دادند؟!

حامی حضور روحانیت در مناصب اجرایی و مخالف تحزب روحانیون

مهدوی کنی از ابتدای انقلاب با نه بزرگ و قاطعی که به حزب جمهوری اسلامی برای درخواست عضویت گفت نشان داد که علی رغم موافقت و تاکید بر حضور روحانیون در مناصب اجرایی و غیراجرایی اما با رویکرد حزبی شدن روحانیت مخالف است. نقل است که بعدها نیز او با دریافت مجور برای جامعه روحانیت مبارز مخالف بوده و رویه اش اداره سنتی این تشکل بوده است نه زیر نام و تابلو حزب.

شاید بتوان اولین ورود رسمی روحانیت در قدرت را متعلق به خود مهدوی کنی دانست؛ وقتی رییس کمیته های انقلاب شد  و در دولت محمدعلی رجائی هم کفیل نخست وزیر بود. او در عین حال معتقد بود که نباید جامعه روحانیت به صورت حزب در بیاید و آن را به عنوان یک تشکل سیاسی برای هدایت مردم تصویر می کرد اما کماکان اصرار و تاکید داشت تا این تشکل برای انتخابات‌ها کاندید بدهند وحدالمقدور چهره های روحانی را معرفی کند.

حضور او در سمت هایی دیگر نیز نشان می دهد که او مدافع جدی سپردن امرو به روحانیت بود. در ترکیب اولین دوره شورای نگهبان نام مهدوی کنی نیز دیده می‌شود. هر چند اندکی بعد به خاطر قبول مسوولیت وزارت کشور از شورای نگهبان خارج شد و دیگر به این نهاد بازنگشت. او بعدها در انتخابات مجلس خبرگان شرکت کرد و – در عمل تنها انتخاباتی که در ان کاندیدای رسمی شد – و راهی این مجلس شد و بر صندلی ریاست نیز تکیه زد.

روحیه اش اما در آن سال ها با سال های دولت اصلاحات تفاوت بسیار کرده بود و حتی در حفظ احترام اکبر هاشمی رفسنجانی گفت که «آقای هاشمی ریاست مجلس خبرگان را به من تفویض کردند».

درگذشت مهدوی کنی و پایان دوران شیخوخیت؛ چرا بحران جانشینی مهدوی‌کنی حل نشد؟

درگذشت مهدوی کنی از دو جهت بر ساختارهای داخلی اصولگرایان تاثیر جدی داشت. نخست جامعه روحانیت مبارز که البته از دهه ۸۰ روند رو به افولی را آغاز کرده بود اما سرعت این روند با درگذشت مهدوی کنی شدت بسیار بیشتری گرفت. دوم در هم شکستن جایگاه شیخوخیت در اردوگاه اصولگرایان.

۱۰ سال پیش درگذشت مهدوی کنی نخستین ضلع از ضلاع آیات ثلاث را از بین برد. این رخداد آغازی شد بر روند این که شیخوخیت به مفهومی تاریخی بدل شود؛ مفهومی غیرقابل احیاء.

آیات ثلاث روزگاری در اردوگاه اصولگرایان با سه نان گره خورده بود؛ مهدوی کنی ، محمد یزدی و مصباح یزدی. با درگذشت مهدوی کنی اما هیچ یک از دو عضو دیگر نتوانستند ردای ریش سفیدی مهدوی کنی را بر تن کنند چرا که در عمل این دو چهره روحیاتی متفاوت از مهدوی کنی داشتند و مساله مدارا و ریش سفیدی در کنار دو نام دیگر مثلث ثلاث ، جمع اضداد بود

به نظر می رسد روحانیون هم نسل مهدوی کنی از اساس کاریزمای او را برای ایجاد یک وحدت هرچند نسبی نداشتند.  حتی موحدی کرمانی که در راه و روش صحبت و رفتار و مدیریت نیز متفاوت از محمد یزدی و مصباح یزدی بود مورد اقبال برای تکیه زدن بر جایگاه مهدوی کنی را نداشت.

 نسل بعد از مهدوی کنی هم، به واقع روحانیون معمر و استخوان دار هستند که می‌خواهند نقش شیخوخیت را بر عهده بگیرند؛ نه اجماعی بر سر روحانیونی بود که زاده دهه ۴۰ و ۵۰ بودند و نام پررنگی در دفتر انقلاب نداشتند نه از اساس نسل جدید نیروهای اصولگرا می خواستند قبله شان را به سمت نهادهای راست سنتی تنظیم کنند.

هاله حرمت و قدرت همراه با خاموش شدن چراغ زندگی مهدوی کنی برای روحانیون راست سنتی کمرنگ شد و اتاق های فکر اصولگرایان و تئوری های انقلابی جای خود را به شیخوخیت داد.

مولفه دوم به جز خلاء نبود شخصیت هایی مثل مهدوی کنی تغییر رفتار و گفتمان نیروهای بدنه اصولگرایان به خصوص بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ است. از صبح روز پیروزی حسن روحانی در انتخابات سال ۱۳۹۲ فصل جدیدی در تاریخ اصولگرایی آغاز شد که علی رغم همه ابهام ها یک مساله در آن قطعی بود؛ صندلی شیوخ قرار است خالی باشد، نه کسی شان نشستن بر آن را دارد نه این صندلی دیگر مورد توجه جوانان انقلابی است.

در دوران بعد از این تنها فصل مشترک طیف های مختلف اصولگرایی نه به اصلاح طلبان بود. گسل‌های فکری و گفتمانی اصولگرایان که امروز عمیق تر از گذشته هم  شده از همان زمان شروع شد و با چند مولفه بسیار عمیق‌تر از قبل شد؛ تمایز غیرقابل بازگشت تفکیک گفتمان ها و رشد چهره هایی که البته نه روحانی بودند نه حرف شنوی از روحانیت داشتند.

در این صفحه مختصات درگذشت آیت الله مهدوی کنی پایان دوره شیخوخیت است. بحران جانشینی دیگر حتی بحران هم نیست چرا که از اساس نیازی به شیوخ ریش سفید دیده نمی شود. اصولگرایان حالا نمیخواهند بزرگتری برای حرف شنوی داشته باشند.

۲۷۲۱۵

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.