به گزارش اقتصادنیوز، اوایل سال جاری، ایالات متحده و عربستان سعودی به امضای یک معاهده دفاعی دوجانبه نزدیک شده بودند. شرایط توافق تا حد زیادی تعیین شد، اما امضای رسمی آن در بحبوحه درگیریهای کنونی در خاورمیانه به تعویق افتاد. تحلیلگران غالبا این معامله را جز یک پازل بزرگتر میدانند. از زمان حمله حماس در 7 اکتبر، تنشها در خاورمیانه اوج گرفت، این توافق بالقوه یکی از عناصر پروژهای است که هدفش آرام کردن منطقه است، آتش بس در غزه به سعودیها فرصت میدهد تا در ازای دریافت تضمین امنیتی از ایالات متحده؛ آمریکا و اسرائیل را به تشکیل کشور فلسطین متعهد کرده و مسیر را برای عادی سازی روابط شان هموار کنند. اما آنگونه که فارن افرز نوشته، چنین نگاهی به توافق آمریکا و عربستان نادرست است.
در واقع، انگیزه چنین پیمانی ریشه در تحولات پیش از جنگ در غزه دارد. به بیانی دیگر این توافق صرفاً معاملهای نیست که در آن ایالات متحده برای عادی سازی روابط با اسرائیل به یک کشور عربی پول پرداخت میکند. بلکه آنگونه که فارن افرز نوشته، این توافق به لحاظ استراتژیک، توافقی جهانی است، نه منطقهای و در صورت موفقیت، معاهده ایالات متحده و عربستان راه را برای یکپارچگی امنیتی بهتر شرکای ایالات متحده در خاورمیانه و مداخله مستقیم کمتر واشنگتن هموار میکند.
علاوه بر این توافق با ریاض موجب خواهد شد تا در درازمدت، ایالات متحده در منطقه محدود نشود، با این همه برای فعالیت در سایر حوزهها نیز آزادی عمل بیشتری داشته باشد. این توافق موجب میشود تا قدرتمندترین دوستان واشنگتن با این کشور در باب بحرانهای جهانی چون قدرت چین هم صدا شوند. در این باره نشریه فارن ارز یادداشتی نوشت و اقتصاد نیوز آن را در دو بخش ترجمه کرده که بخش نخست در ادامه آمده است.
گروه اندکی در واشنگتن رویکرد را زیر سوال میبرند؛ رویکردی که بر مبنای آن ایالات متحده باید تمرکز خود را بر اقیانوس هند و اقیانوس آرام افزایش داده و همزمان تمرکزش برخاورمیانه را کاهش داده است؛ منطقهای که کانونی شده برای کاهش منابع آمریکا. با این حال، این مبادله تنها در صورتی برقرار میشود که خاورمیانه اهمیت متوسطی در رقابت ایالات متحده با چین داشته باشد یا استراتژی امنیت ملی ایالات متحده را به سان بازی حاصل جمع صفر بدانیم که در آن سیاست گذاران صرفاً قطعات خود را از یک منطقه به منطقه دیگر انتقال میدهند.در واقع، خاورمیانه برای منافع ایالات متحده و چین بسیار مهم است. آشفتگی سال گذشته نشان میدهد که توجه ایالات متحده به منطقه بیهوده نبوده است، بلکه نشان میدهد که آمریکا حتی اگر بخواهد نیز نمیتواند منطقه را نادیده بگیرد، علاوه بر این واشنگتن برای تامین منافع خود به یک استراتژی جدید و پایدارتر نیاز دارد. یک معاهده دفاعی دوجانبه با عربستان سعودی ممکن است واکنشی غیرعادی به نظر برسد، زیرا ممکن است ظاهرا زمینه را برای تعمیق حضور آمریکا در خاورمیانه فراهم کند. اما در صورت موفقیت آمیز بودن معاهده دفاعی ایالات متحده و عربستان، بخش عمدهای از بار مشکلات منطقه بر دوش شرکای ایالات متحده میافتد، نفوذ چین محدود شده و شرکا در مسیر تلاشهای تحت رهبری ایالات متحده برای مقابله با چالشهای جهانی و تثبیت هنجارهای ترجیحی هم صداتر خواهند شد.
چنین معاهدهای سه مزیت استراتژیک بالقوه به همراه خواهد داشت. اولا، عربستان سعودی و ایالات متحده را نزدیکتر کرده و یکی از مهمترین شراکتهای واشنگتن در خاورمیانه را مستحکم میکند. تضمین ارائه شده در معاهده ایالات متحده و عربستان، تضمین امنیتی- دفاعی است، اما چنین معاهدهای همکاری بین دو کشور را در زمینههای حساس با فناوری پیشرفته مانند هوش مصنوعی و زنجیرههای تامین مرتبط و همچنین دسترسی عربستان به فناوری دفاعی ایالات متحده تسهیل میکند. همکاری در زمینه فناوری فرصتهای چین در این حوزهها را محدود و همکاریهای متداولتری را در حوزه فناوری و تثبیت هنجارها و شیوههای ترجیحی واشنگتن برای حفظ حریم خصوصی دادهها و تنظیم و انتقال فناوری رقم میزند؛ گزارهای که با توجه به وزن اقتصادی و مالی عربستان سعودی به طور بالقوه گسترش آن در سراسر خاورمیانه ممکن خواهد شد.
علاوه بر این، این معاهده به عربستان سعودی و منطقه در مدیریت و حل بحرانها بدون دخالت گسترده ایالات متحده کمک میکند. عربستان سعودی در حال حاضر یکی از بزرگترین خریداران تسلیحات آمریکایی و سایر کشورهای غربی در جهان است. اما این اتکا بیشتر به یک مسئولیت استراتژیک برای واشنگتن تبدیل شده است. با وجود شرکای نیازمند در اروپا و آسیا، توجیه قرار گرفتن عربستان سعودی در صف اول فروش تسلیحات، حتی اگر ریاض پیشاپیش و بدون کمک هزینه کند، دشوار است، مگر اینکه قصد استفاده از این سیستمها را برای پیشبرد منافع متقابل با ایالات متحده داشته باشد. به عنوان مثال، فروش یک گلوله یا جت بیشتر به تایوان یا اوکراین، برای منافع ایالات متحده با اهمیتتر از ارسال چنین اهرمهایی به شریکی است که از آنها استفاده نمیکند یا نمیتواند استفاده کند. در دنیایی که بار دیگر تنشها بین قدرتهای بزرگ شعلهور شده، مختصات استراتژیک به اندازه محاسبه مالی فروش تسلیحات مهم است.
از منظری دیگر باید گفت، تحقق معاهده میان ایالات متحده و عربستان راه را برای یکپارچگی امنیتی شرکای ایالات متحده در خاورمیانه هموار خواهد کرد. احتمالاً معاهده دفاعی ایالات متحده و عربستان سعودی، زمینه را برای تبادلات و تمرینهای نظامی مکرر هموار خواهد کرد و ایالات متحده را قادر میسازد تا اصلاحات مهم عربستان را که هدف آن تبدیل ارتش این کشور به یک نیروی جنگی مدرن است، شکل دهد. عربستان سعودی در زمان محمد بن سلمان اراده بیشتری نسبت به گذشته برای نشان دادن قدرت و نفوذ خود - در عملیات نظامی در یمن - نشان داد، اما تواناییها و برنامهریزی استراتژیک این کشور با جاهطلبیهایش مطابقت ندارد. در نتیجه، برخی در غرب از عربستان سعودی فاصله گرفتهاند. در همین راستا باید گفت که توسل به رویکرد مؤثرتر، مشارکت کاری نزدیکتر را ایجاد میکند که میتواند جاهطلبیهای عربستان را به سمت اهداف مشترک هدایت کند.
ایالات متحده بدون شک امیدوار است که مشارکت رسمی دفاعی با سعودیها به عنوان پایه و اساس هماهنگی چندجانبه در حوزه روابط دفاعی ایالات متحده در خاورمیانه در قیاس با پیمانهایی که این بازیگر تاکنون با شرکای منطقهای کوچکتر (اما هنوز حیاتی) امضا کرده، باشد. این روند با توافق ابراهیم آغاز شد و قبلاً منجر به همکاری شده است، مانند مانورهای نظامی تحت حمایت فرماندهی مرکزی ایالات متحده که افسران اسرائیلی و عرب را گرد هم آورده است. همچنین زمینه را برای هم صدایی چشمگیر ایالات متحده، اسرائیل و مجموعهای از شرکای منطقهای فراهم ساخته است، مراد بازه زمانی که این گروه از بازیگران (به ادعای فارن افرز)در اواسط آوریل بخشی از پرتابهای ایران را رهگیری کردند. در حالی که این مقوله پتانسیل همکاری دفاعی منطقهای را نشان میدهد، نشان از وابستگی مستمر منطقه به ایالات متحده نیز دارد. واشنگتن مایل است گزاره اول را تقویت کرده و در عین حال نیاز منطقه به دومی را کاهش دهد. شاید بر خلاف شهود، این امر نه با دور شدن از منطقه، بلکه با آموزش نیروهای منطقهای از طریق مکانیسمهایی که احتمالاً یک معاهده دوجانبه ایجاد میکند، به بهترین وجه انجام شود. با تقویت شرکای ایالات متحده، چنین معاهدهای به واشنگتن اجازه میدهد بدون کنار گذاشتن منافع خود در خاورمیانه، بر اولویتها در هند و اقیانوس آرام و نقاط دیگر متمرکز شوند.
این توافق همچنین بر مزیت رقابتی ایالات متحده نسبت به چین تأکید میکند: ایالات متحده میتواند هم به عنوان یکپارچه کننده امنیت عمل کند -که بازیگران را در سراسر منطقه گرد هم می آورد- و هم به عنوان یک ضامن امنیتی ارائه فناوری نظامی جدید؛ رسالتی که چین قادر به انجامش نیست.
در نهایت، معاهده دفاعی ایالات متحده و عربستان سعودی میتواند سعودیها و شاید سایرین در منطقه را در تلاش برای مقابله با چالشهای جهانی هم صداتر کند. ریاض پیشتر برای اعمال نفوذ جهانی فراتر از تعدیل عرضه نفت خود به بازارهای جهانی علاقه نشان داده است. در آگوست 2023، عربستان سعودی میزبان نشست بینالمللی درباره جنگ در اوکراین بود. پادشاهی برای ایفای نقش برجستهتری در نشستهای گروههای چندجانبه بیست خیز جدی برداشت. واشنگتن به نوبه خود، به طور فزایندهای پتانسیل عربستان سعودی و همچنین پتانسیل امارات متحده عربی و سایر کشورهای ثروتمند خلیج فارس را برای استفاده از ثروت و نفوذ دیپلماتیک در رسیدگی به مسائل فراملیتی مانند تغییرات آب و هوا و فرآوری مواد معدنی حیاتی به رسمیت شناخته است. پس از دههها تلقی کشورهای خاورمیانه به عنوان اهداف سیاست خارجی ایالات متحده، واشنگتن به طور فزایندهای آنها را به عنوان شرکای خود میبیند. در همین راستا تعریف معاهده دفاعی میان ایالات متحده و عربستان میتواند با افزایش پیوندهای طبیعی و مشترکات آنها با متحدان ایالات متحده در آسیا، اروپا و جاهای دیگر به بیرون کشیدن این شرکا از حباب منطقهای خود کمک کند.