به گزارش خبرگزاری مهر، سید ابراهیم رئیسی، حاج آقا رئیسی، حجت الاسلام یا آیت الله و یا رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه، رئیس سازمان بازرسی، هیئت رئیسه خبرگان رهبری و هزاران عنوان دیگر که در این دنیا برای خیلیها ارزشمندند اما برای شهید رئیسی نبود، آن معنا و مفهومی که به صورت عام از عناوین سمتها تلقی میشود در سپهر اندیشه او رنگ باخته بود و فراتر از آن مسائل دنیایی و فانی را میدید میدانست که اگر مسئولیتی دارد، فردا که آن را ندارد میگویند رئیس سابق و یا اسبق؛ حالا که شهید شده شاید راحتتر میتوانیم راجع به شخصیت او بگوییم و بنویسیم و بخوانیم. حالا کمتر علیه او سخن گزاف میگویند. نااهلان کمتر جرأت میکنند تخریبش کنند. پردهها کنار رفته و مردم بیشتر متوجه شدند که او که بود چه کرد و چگونه شهید شد. حالا میدانیم که او چگونه هم خدا را داشت هم مردم را و این پیوند که در ذهن بسیاری ناممکن است در زندگی شهید رئیسی به وضوح متجلی شد. حجت الاسلام شیخ علی مهدیان استاد حوزه و دانشگاه در رابطه با شخصیت شهید رئیسی با نشریه رئیسی عزیز گفتگو داشته مشروح آن در ادامه آمده است.
بسم الله الرحمن الرحیم. تشکر میکنم که دعوت ما را پذیرفتید. پرسشهای خود را اینگونه آغاز کنم که یکی از ابهامات ذهنی عموم نخبگان اهل تأمل در مقوله «مردم سالاری دینی»، چگونگی جمع دوگانه رضایت مردم و رضایت خداست. طبیعتاً ممکن است در برههای از زمان، آنچه مردم میخواهند با وظیفه الهیشان یک مصداق مشترک یابد و این جمع محقق گردد؛ اما پرسش اینجاست که چگونه ما این دو را در ایده جمهوری اسلامی، کنار هم همراه هم میبینیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم. گفتگو را با یک پرسش آغاز کنم. هنگامی که ما درباره انسان صحبت میکنیم، درباره چه چیزی صحبت میکنیم؟ یک مبنای انسان شناسانه وجود دارد که به ما میگوید انسان یک وجود دو ساحتی است. یک ساعت او از جنس تعلق به دنیاست. ساحت دیگر، فطرت انسانی و فطرت حقیقی اوست. انسان در وجود خود نیز گاهی احساس میکند که از خودش شکست خورده یا با خودش درگیر شده است. این احساسات به چه معناست؟ یعنی چگونه یک انسان میتواند با خودش درگیر شود؟ رضایت انسان یعنی چه؟ انسانها چه زمانی با همدیگر اجماع پیدا میکنند؟ اینها پرسشهایی است که بعد از شناخت انسان باید به آن جواب داد.
درباره چیستی انسان و رضایت او، در اندیشه حضرت امام رحمت الله علیه و کتاب «شرح حدیث جنود عقل و عشق» توضیح داده شده است که حقیقت انسانیتِ انسان، فطرت مخموره اوست و وقتی از حجاب دنیا عبور کند، حقیقت او بروز و ظهور پیدا میکند. انسان به محض اینکه از حجاب دنیایی خارج شد، فطرت او بروز یافته، خودِ حقیقیاش را نشان میدهد که خودِ الهی اوست. انسان به هر اندازه که بتواند از قیود و حجابهای دنیوی خارج شود و منِ پایینتر خود را به خدمت بگیرد و او را حاکم نکند، به حاکمیت عقل میرسد. عقل هویت اصلی و حقیقت الهی انسان است. رضایت حقیقی انسان، رضایت منِ عِلوی و برتر انسان است.
انقلاب یعنی بازگشت انسانها به حقیقت واقعی خود. حقیقت انقلاب به حقیقت انسان و حقیقت توحید گره خورده است. به محض اینکه انسانها انقلاب میکنند، احساس میکنند که خودشان بر خودشان حاکم هستند. منِ اصلی آنها حکومت پیدا میکند؛ لذا مردم سالاری همان حکومت الله و همان بروز حکومت حقیقت الهی است یک موحد به شرطی میتواند رضایت انسانها را لحاظ کند که در وجود آنها، آن حقیقت الهی را بتواند مشاهده کند و با آن تعامل کند و به او محبت کند. در واقع وقتی به مردم نگاه میکند، انگار سیمای خداوند متعال را در آینهای وجود انسانها مشاهده میکند.
وقتی مردم در یک جامعه تصمیم میگیرند که خودِ شخصی خود را کنار بگذارند و به سمت خدای متعال حرکت کنند، میتوانند با همدیگر جمع شوند. تا وقتی که دل هر کس، در گرو کار خودش است و خودش را میخواهد، نمیتوانند با هم جمع شده و تصمیم واحد بگیرند. انسانها وقتی که آرمانهایی را طلب کرده و حاضر هستند برای رسیدن به آرمانها از خود هزینه کنند، حقیقت نورانی و الهی خود را بروز و ظهور میدهند. وقتی که انسانها به سمت این مردم رفته و با نان تعامل میکنند، تلاش میکنند که همان حقیقت الهی در وجود آنها بروز پیدا کند. به این بروز پیدا کردن انقلاب میگوئیم.
انقلاب یعنی بازگشت انسانها به حقیقت واقعی خودشان. حقیقت انقلاب حقیقت انسان و حقیقت توحید گره خورده است. به محض اینکه انسانها انقلاب میکنند، احساس میکنند که خودشان بر خودشان حاکم هستند و من اصلی آنها حکومت پیدا میکند؛ لذا مردم سالاری همان حکومت الله و همان بروز حکومت حقیقت الهی است. به همین دلیل حضرت امام رحمت الله علیه در پیام ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ اشاره میکنند که امروز، روز آغاز حکومت الله است در زمین. مردم سالاری روی دیگر سکه دین است. دین آمده است که انسانها را بر خودشان حاکم کند و آن حقیقت الهی وجودشان بروز و ظهور یابد.
با این نکات، تلاش برای انسانها و خدمت به انسانها، خدمت به پیشرفت آنهاست. خدمت برای حقیقتِ پیشرفت، قیام و انقلاب درونی. رشد نمیکنیم مگر اینکه انسان را عوض کنیم. به دست انسان، دنیا آباد میشود و این دنیا دنیای آسمانی و معنوی است. غیر از دنیا خواهی است که با حذف معنویت به دست میآید؛ لذا کسی که برای تحول انسانها تلاش میکند، برای دنیای آنها تلاش کرده است و دنیا آباد نمیشود مگر در پرتو معنویت. حضرت امام رحمت الله در گفتگوی کوتاه خود با وزیر خارجه شوروی سابق میگوید که جواب شما به نامهای که نوشتم قانع کننده نبود؛ اما این را بدانید که انسانها و جوامع اگر به سمت آخرت و معنویت حرکت کنند، دنیای آنها نیز آباد میشود. کسی که دنبال آباد کردن دنیای مردم است، مردم را به معنویت نیز سوق میدهد. تلاش برای هجرت مردم به سوی خداوند متعال با آباد کردن دنیای آنها تعارضی ندارد و بر هم منطبق است.
رضایت خدا وقتی حاصل میشود که مقاصد خداوند در زمین محقق شود. مقاصد خدا وقتی محقق میشود که توسط انسانها، حقیقت الهی آنها بروز و ظهور پیدا کند به اوصاف خداوند در عالم فراگیر شود و حکومت الله در زمین محقق شود. حکومت الله در زمین وقتی محقق میشود که مردم خودشان در خودشان حاکم شوند و مردم سالار شوند. مردم زمانی سالار میشوند که هویت الهی پیدا کنند و سلوک به سمت خداوند بکنند؛ بنابراین رضایت الهی با رشد و پیشرفت مردم همراه است و رضایت حقیقی انسان را در پی دارد. رضایت خدا را در کمک به مردم میبینیم. نصرت الهی، نصرت مردم است. نصرت مردم به شرطی فهم میشود که جهت حرکت مردم فهم شود. یعنی سمت درست کجاست تا مردم را به آن جهت نصرت دهیم. کمک برای رضایت مردم، آباد شدن دنیا و پیشرفت مردم، نصرت الهی است و رضایت خداوند را در پی دارد.
من اینطور فهمیدم که شما یک تفکیکی بین «مردم سالاری» و «مردم آزادی» قائل هستید. به این معنا که فقط در حالتی که اراده مردم، ناشی از حکومت بُعد عالی انسانی در درونشان باشد، مردم سالاری محقق میگردد و اساساً اگر ارادهای از آنها، نشئت گرفته از خودِ دانی باشد، مخالف مردم سالاری است. سوالی که مطرح میشود این است که قاعدتاً یک کارگزار حکومت دینی، با عدهای از مردم مواجه است که ارادهشان، متأثر از عوامل مختلفی، هم جهت با بُعد دانی آنها است. در این شرایط، چگونه باید با آنها برخورد کرد که هم مطلقاً از دایره مردم حذف نشوند، هم مانع اراده جمعی و حرکت سایرین نباشند؟
یک کارگزار دینی، وجود گستردهای دارد که شامل همه انسانها روی کره زمین میشود. کارگزار دینی به همه انسانها عشق میورزد و تلاش میکند همه انسانها را به سمت خدای متعال سوق دهد. در ادبیات معنوی حضرت امام رحمت الله علیه با دو مفهوم «رحمان» و «رحیم» به این حقیقت اشاره کنیم. رحمانیت شامل صفت شمول داشتن یک انسان است که همه جا را فرا میگیرد و با همه انسانها میتواند متحد شود. رحیمیت جهت داری این حقیقت است. رحمتی که جهتدار است و به سوی خداوند متعال سوق میدهد. وقتی به تک تک انسانها نگاه میکند، مدد دادن به انسان، مدد دادن به حرکت و رشد و آبادی دنیا و آخرت انسان است. طبیعی است با انسانهایی که در این مسیر جلوتر هستند، ارتباط معنوی و عاطفی بیشتری بگیرد. از این جهت به هویتی گره میخورد که بیشتر از همه، حقیقت انقلابی و الهی را در خود نشان میدهد. به این معنا نیست که دیگران را کنار میگذارد؛ بلکه این هویت را در وجود بقیه هم میبیند. در وجود کارگزار دینی و الهی، جمع شدن با همه در عین جهت داشتن و تحول را میتوان مشاهده کرد.
در دهه اخیر هم شهید رئیسی و هم شهید سلیمانی با این دو ویژگی شناخته میشدند که در عین اینکه انسانهایی جهتداری هستند و جهت الهی، معنوی و انقلابی دارند، مردمی و گسترده هستند. با خیلیها درگیر نمیشوند. با جریانهای مختلف، با وجود ضعفها، قدرت طلبی و دنیاخواهی که آنها دارند، میتوانند به جهتِ داراییهای معنویِ آنها در جامعه دینی ارتباط بگیرند. این ویژگی نه تنها در ایران و امت اسلام، بلکه در نسبت با همه مردم دنیا این ارتباط وجود دارد. انسان معنوی این چنین هویت جهانی دارد. در عین داشتن هویت ملتی و امتی، این دو مفهوم را میتوان جمع کند؛ زیرا در وجود همه حقیقت فطرت هست و واقعاً میخواهد به آنها خدمت کند. برای مثال تلاش میکند کسی را به مقصدی که میخواهد برساند. طرح و راه شما برای کمک به مردم چیست؟ بر اساس آن کمک میدهیم. شناخت این طرح بسیار مهم است.
وقتی میخواهید حرکت کنید و حرکت انسانها را در نظر میگیرید، خیلی با آنها مدارا میکنید. با همه ضعفهایی که دارند، آنها را مشاهده کرده و مراعات میکنیم. انسان موحد رویکرد تربیتی دارد که تلاش میکند همه انسانها حرکت کنند. مثل مادری که ضعفهای بچه خود را میبیند؛ اما او را رها نکرده است. اهل تسامح و تساهل نیست؛ اما با ضعفها مدارا میکند تا او را به سمت جهت درست حرکت دهد؛ لذا انسان موحد، خیلی انسان همراهی است. دردهای مردم را گوش میدهد. ضعفهای مردم را میفهمد. همدل است در عین اینکه جهت دارد. جهت داشتن باعث میشود که سوق و حرکت به لحاظ اجتماعی درست کند و جامعه را دچار خلوص و پیشرفت گام به گام اجتماعی کند. این اتفاقی است که انسان معنویِ توحیدی میتواند در جامعه رقم بزند. حضرت امام رحمت الله علیه چنین انسان موحدی را به انسانهای «ذوالعینین» معرفی میکرد. انسانهایی که دارای دو چشم هستند. میتوانند چهره کثرات عالم را، هم در چهره کثرت خودش ببینند و هم میتوانند آنها را در چهره وحدانی خودش مشاهده کنند.
اگر به صحنه عموم مردم و نخبگان نگاه کنیم، در میان ارادههای انقلابی مردم هم تفاوت در رویکردها و تعارضات بسیاری میبینیم. یعنی همه آنهایی که با اراده انقلابی نشئت گرفته از خود عالی، به دنبال حرکت و پیشرفت هستند، خودشان در چگونگی مسیر با هم به اختلاف نظر میخورند. در این شرایط، به نظر شما شهید رئیسی عزیز، چگونه توانست آن جهتِ واحد را در درون این تعارضات ببیند؟ ثانیاً در میدان عمل، چگونه اینها را مدیریت میکرد؟
حرکت چنین آدمی به سمت وحدت است و در وجود خودش هم حقایق متفاوت را میتواند جمع کند. به لحاظ اجتماعی و فقهی-حقوقی، ساختار ولایت فقیه برای هماهنگی و همراهی همین اختلافات و جهت دادن کل جامعه به سمت خدا شکل گرفته است؛ لذا کارگزار جامعه دینی حتماً کارگزار ولایی هم هست. اگر جامعهای به جهت انقلاب حرکت بکند؛ مانند جامعه ما، رهبران آن نیز رشد میکنند و معنویتر میشوند. همچنان که جایگاه حقوقی دارند، به نحو حقیقی هم توان جمع کنندگی دارند؛ زیرا همه ابعاد و جهتهایی که انسانها حق را در آن شمایل میبینند، در جان خود همه را به صورت هماهنگ و متوازن دارند، پس با همه مرتبط شده و همه با آنها ارتباط گرفته و از این جهت انسجام اجتماعی به نحو حقیقی شکل میگیرد.
تربیت انسان کارگزار انقلابی، با وصل او به جلودارها و کسانی که در خطّ مقدمِ حرکت هستند و الگوها و اسوههای رشد محسوب میشوند، محقق میگردد. از الگوها استفاده میکند تا جهت توحیدی را در وجود خود شکل دهد. خیلی از عزیزانی که امروز ما میشناسیم، به واسطه اتصال به حضرت امام رحمت الله و شهدا و سابقون رشد کردند. این صحنه برای ما هم فراهم است اگر بتوانیم به آنها متصل شویم، در ارتباط با آنها قرار بگیریم و سنخیت پیدا کنیم.
وقتی شهید رئیسی را میبینیم یاد صفت رضا میافتیم. این شهید بزرگوار حقیقتاً محل بروز و ظهور وصف رضاست. در تعامل با حضرت آقا راضی است. در تعامل با دیگران است. برخی نزدیکان ایشان میگفتند که شهید رئیسی بسیار صبور بودهاند. این سبک ناشی از صفت رضاست. خادمی امام رضا علیه السلام این صفت را برای ایشان ایجاد کرده است. جنس حقیقت ایشان این است که به اراده الهی راضی است؛ لذا در مواقعی که باید تصمیم بگیرد، او راضی است به آنچه خداوند متعال میخواهد. طبق خاطراتی که از ایشان نقل شده، زمانی که از ایشان خواسته میشد تصمیم بگیرند که به نفع دولتش باشد، از آن سر باز میزد؛ زیرا این را شرک میدانست. وقتی که از جایی به جای دیگری منتقل میشد، با وجود اینکه علاقه دیگری داشت، قبول میکرد و راضی بود. در ظلمهایی که از جانب خیلیها به ایشان شد، به خاطر اینکه دنبال خواست خدا بود، سکوت میکرد. اگر پیشرفت کار را در مظلومیت خود میدید، به این مظلومیت راضی بود تا کار پیش برود.
وقتی شهید رئیسی را میبینم یاد صفت رضا میافتم. این شهید بزرگوار حقیقتاً محل بروز و ظهور وصف رضاست. در تعامل با حضرت آقا راضی است. در تعامل با دیگران است. برخی نزدیکان ایشان میگفتند که شهید رئیسی بسیار صبور بودهاند. این صبر ناشی از صفت رضاست. خادمی امام رضا علیه السلام این صفت را برای ایشان ایجاد کرده است. جنس حقیقت ایشان این است که به اراده الهی راضی است؛ لذا در مواقعی که باید تصمیم بگیرد، او راضی است به آنچه خداوند متعال میخواهد با لحاظ کردن حقیقت رضایت، متوجه میشویم که چگونه تصمیم گیری میکردند. در بحث حذف ارز ترجیحی خیلیها به ایشان تند که این کار باعث افزایش تورم و تنشهایی میشود که برای دولت خوب نیست؛ اما ایشان گفتند که اگر این کار برای کشور خوب است، اشکالی ندارد که به من توهین شود این رضایت الهی است.
برخی به اشتباه رضایت الهی را در جوسازی و کشیدن مردم به سمتی میفهمند. مراد رضایت حقیقی است. یعنی حقیقتاً به نفع مردم در جهت درست دیده شود و برای مردم خدمت و تلاش شود. در این تلاش خدمت ممکن است مظلومیتی اتفاق بیفتد. در خیلی مواقع توسط خود مردم مورد لعن قرار میگیرد. لزوماً کسانی که دنبال نفع مردم هستند، مورد تشویق مردم نیستند. انبیا و اولیای زیادی داشتیم که برای مردم تلاش میکردند و مورد توهین همین مردم قرار میگرفتند. مانند شیخ فضل الله نوری که پای چوبه دار او، مردم کف میزدند. همان کسانی شیخ فضل الله را اعدام کردند که او برای آنها تلاش میکرد. رضایت حقیقی با بازیهای لایک خوردن و رسانهای یکی نیست.
مسیر پیشرفت را باید یک مسیر سالکانه و الهی فهمید. پیشرفت مانند توسعه نیست که هیچ بویی از معنویت و اخلاق ندارد. شهید رئیسی تلاش میکرد که در مردم حرکت الهی ایجاد کند؛ ولو اینکه خودش ضربه بخورد و به او توهین شود. اگر بیداری ناشی از شهادت ایشان رخ نمیداد، شاید همینطور مظلوم میماندند. ایشان در دل آتش رفت تا بتواند صحنه پیشرفت را محقق کند. این آتش به خواست خداوند بر او گلستان شد و مردم حقیقت او را مشاهده کردند؛ لذا رضایت الهی در وجود کارگزار به رضایت مردم گره خورده است. استقرار مسئولیت در وصف حال رضایت برای ما بسیار جذاب بود و انصافاً رایحه امام رضا علیه السلام را در کشور پخش کرد که همان رضایت الهی بود. راضی بودن به اراده الهی است که در ایران و کل دنیا پراکنده شد.
به عنوان آخرین سوال از حضرت عالی بپرسم که کدام یک از ویژگیهای شهید رئیسی را محوریترین ویژگی لازم برای رئیس جمهور آینده میدانید؟
در رفتار او باید قدرت جمع کنندگی و جهت دهندگی باشد. همزمان هم مردمی باشد و هم انقلابی. کسانی که با جریانهای مختلف درگیر هستند، جمع کنندگی ندارند. کسانی هم که با همه ارتباط دارند، جهت دهندگی ندارند و وحدتی که از آن دم میزنند، سوگیری انقلابی ندارد. جمع این دو با همدیگر شخصیت شهید رئیسی و حاج قاسم را میسازد. به عبارتی جمع شاخص «اخلاص» و «صدق» است. اخلاص باعث میشود که خود و منیت نداشته باشد تا بتواند با هر کسی در جهت الهی جمع شود. صدق باعث میشود که پای کار و وعدهها و تعهداتی که با خدای متعال دارد باشد؛ لذا هم جهت دارد و هم با بقیه جمع میشود. صدق و اخلاص دو سر یک طیفی هستند که کاندیداهای مختلفی هر کدام در قسمتی از این طیف قرار دارند. باید بدانیم که زاویه کدام یک کمتر است و برای اوضاع امروز مناسب است. برخی جهتداری کمتری دارند و چشمشان به سمت دشمن است. برخی هم جمع کنندگی کمتری دارند. جمع این دو ویژگی صدق و اخلاص، در حضرت آقا هم قابل مشاهده بود. در اغتشاشات ۱۴۰۱ که ایشان هم به حجاب دعوت میکردند و هم دارایی کسانی که داخل اغتشاشات بود را میبینند و به چشم میآورد. جمع این دو وصف، ویژگی انسان موحد است.