در دنیای سیاست، دوستی دائمی وجود ندارد، بلکه تنها منافع دائمی است که محوریت دارد. کسی که منافع مشترکی با ما ندارد، رقیب است و کسی که اهداف مشترکی را دنبال میکند، دوست و متحد به شمار میآید؛ حتی اگر دیروز دشمن ما بوده باشد. این اصل در جهان امروز بیش از پیش صدق میکند، جایی که دیگر خبری از دوستیهای ماندگار یا اتحادهایی که در ابتدای قرن گذشته شکل گرفتند، نیست و تنها اقتصاد، هژمونی مالی، کنترل منابع و برتری علمی و فناوری بر مبنای سیاست امر واقع جایگزین همه آنها شده است.
با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در اوایل سال آینده پس از پیروزی در انتخابات و شکست دموکراتها، پیشبینی میشود که او بر اصل منافع دائمی تمرکز کند. ترامپ، با سابقه تجاری و تجربه ریاستجمهوری بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱، بارها نشان داده که منافع آمریکا را بر اصول و پیمانهای دیپلماتیک ترجیح میدهد. او بهعنوان رئیسجمهور سابق، اروپا را با اعمال تعرفههای سنگین دچار زیانهای مالی کرد و در معاملهای با عربستان سعودی نیز، حفاظت نظامی را به بهای دریافت ۴۵۰ میلیارد دلار به آنها فروخت.
در مواجهه با رقبای آمریکا نیز، ترامپ بیپروا به خروج از توافقها دست میزند، چنانکه بهصورت یکجانبه از توافق هستهای ۵+۱ خارج شد و تحریمهای سختی بر ایران تحمیل کرد، تنها به این دلیل که میخواست از این طریق ایران را تحت فشار بگذارد. ازاینرو، نمیتوان به وعدههای انتخاباتی وی مبنی بر کاهش تحریمها علیه ایران یا روسیه اعتماد کرد؛ زیرا این وعدهها با پایان رقابتهای انتخاباتی محو خواهند شد و حتی اتهام ترور علیه ایران نیز چیزی جز دستاویز ترامپ برای پیگیری اهدافش نیست.
ترامپ بهعنوان اولین رئیسجمهوری که سه بار با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی دیدار کرد و رابطهای نزدیک با ولادیمیر پوتین، قطب رقیب جهانی آمریکا برقرار نمود، نشان داده که از منطق دشمنی یا اتحاد پیروی نمیکند، بلکه بر سیاست امر واقع تکیه دارد.
اولویتهای بینالمللی آمریکا، همچنان در سه محور اسرائیل در خاورمیانه، تایوان در دریای چین و کره جنوبی و ژاپن در آسیا قرار دارند. بنابراین، تا زمانی که نتانیاهو در قدرت است و از حمایت بیوقفه آمریکا بهره میبرد، نمیتوان به صلح در منطقه امیدوار بود. این در حالی است که کره شمالی و چین بهدلیل برخورداری از بازدارندگی هستهای، میتوانند در موقعیت بهتری برای مذاکره با ترامپ باشند، اما برای کشورهای منطقه غرب آسیا همچون غزه، لبنان، سوریه، یمن و عراق، خطر تهدید همچنان پابرجاست و شاید حتی ایران نیز در صورت عدم تغییر رویکرد هستهای خود، تحت فشار بیشتری قرار گیرد.
در این شرایط، دستیابی ایران به تسلیحات هستهای میتواند راهحلی استراتژیک برای حفاظت از جبهه مقاومت و ایجاد بازدارندگی در برابر تهدیدات احتمالی باشد.