روزنامه فرهیختگان در شماره امروزش به ماجراهای پسا مرگ کیانوش سنجری پرداخته، به هر حال بعد از خودکشی سنجری اتفاقات عجیب و پیچیدهای رخ داد که انگار اصل ماجرا را به حاشیه برد، از حواشی پیرامون حسین رونقی تا حضور فردی در بیبیسی که خودش را برادر کیانوش سنجری معرفی کرده و البته انتشار چیزی که گفتند شناسنامه کیانوش سنجری است، در ادامه بخشهایی از یادداشت علی مزروعی در فرهیختگان را میخوانیم: «زندگی سنجری مشتی است نمونه از خرواری که اپوزیسیون آن را آتش زد. چهرههای مختلف اپوزیسیون که روزی برای شلوغ کردن خیابانهای ایران و رونق کاسبی خودشان توهم براندازی را به ذهن برخی افراد تلقین میکردند خود نیز به این افیون دچار شدند. حاصل این توهم نیز برخورد با واقعیت بود. این برخورد اگرچه برای افرادی همچون کیانوش که فریب خوردهاند به سختی موزائیکهای روبهروی پاساژ چارسو است. »
مزروعی پس از یادآوری موزائیکهای روبهروی پاساژ چارسو با ادبیاتی که در آن کلماتی نظیر نشئه مشاهده میشود، درباره استفاده اپوزیسیون از شرایط پیش آمده مینویسد: «مفهوم «توهم براندازی» زمانی بهتر درک میشود که به خاطر بیاوریم در ایام سال 1401 اپوزیسیون با انتشار اخباری همچون «اشنویه سقوط کرد و مسئولان درحال فرارند » سعی در ایجاد این باور داشتند که کار جمهوری اسلامی تمام شد. روایتهای جعلی از ایران به قدری توسط اپوزیسیون ترویج شده که خودشان نیز باورشان شد. عدم همبستگی در بین مدعیان همبستگی به حدی زیاد بود که در همان جلسات ابتدایی اعضای آن به جان هم افتاده و نهایتاً نیز یک به یک استعفا دادند.»
ظاهرا علی مزروعی به نشست جرجتاون اشاره میکند که بعدها موجب جدایی چهرههای آن اجلاس از یکدیگر شد و از اکثر آنها رد زیادی در مباحث این روزهای ایران نیست، مزروعی در ادامه از تجزیه نوشته، مسالهای که بارها و بارها مطرح شده و ظاهرا هنوز هم قابل توجه است: «اپوزیسیون که برای پیشبرد پروژه مالی خود روی ظرفیت گروههای تجزیهطلب حساب باز کرده بودند، امید داشتند که با حمایتهای چهرههای واجد مقبولیت اجتماعی همچون مولوی عبدالحمید بتوانند برای خود در شرق کشور هوادار جمع کنند. این رویا اما با حضور مولوی عبدالحمید در مراسم معارفه استاندار سیستان و بلوچستان بر باد رفت.».
مزروعی در ادامه از سفر رضا پهلوی به اسرائیل گلایه میکند موضوعی که با توجه به انتخاب ترامپ در آمریکا حساسیت زیادی برانگیخته. این بخش یادداشت مزروعی را بخوانید: «در حالی که برخی از چهرههای اپوزیسیون امیدوارند تا با روی کار آمدن ترامپ زورشان برای تقابل با ایران بیشتر شود، ابراهیم نبوی، فعال اپوزیسیون در گفتوگو با منظرپور، سردبیر سابق بیبیسی این ایده را اینگونه مورد تمسخر قرار میدهد: «حتی با روی کار آمدن ترامپ هم، اپوزیسیون حاجتروا نخواهد شد! ترامپ حاضر است برای رابطه با ایران، چادر و روسری سر ملانیا کند، ولی حاضر نیست هزینه اجاره خانه فاندبگیران اپوزیسیون را بدهد!»»
نبوی از جمله روزنامهنگارانیست که از لحاظ گفتمان ریشه در اصلاحات و روزنامهنگاران آن دوره دارد. پس از اشاره به نبوی و نقل قول از او، مزروعی کیانوش سنجری را با نیکا و سارینا مقایسه کرده و البته حسین رونقی هم پرداخته:
«ماجرای سنجریها در دو سال اخیر برای افرادی همچون نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیلزاده نیز رخ داد. افرادی که با هزار مشکل شخصی خودکشی کردند و به یکباره خاله و دایی دلسوزی پیدا کردند تا خودکشی آنها را به کنش اعتراضی معنی کرده و چهرهای رسانهای برای خودشان بسازند. این کاسبی در بین چهرههای مختلف اپوزیسیون امر رایجی است. یک روز حسین رونقی مدعی میشود دست و پایش را در زندان شکستهاند و بعد هم اعتراف میکند برای جلب توجه این کار را کرده است.»
و انتهای این یادداشت: «کیانوش سنجری، همان جوانی که چندروز پیش خود را از تراس پاساژ چارسو پایین انداخت، مدتی عازم آمریکا شده و در تأمین هزینههای زندگی خود دچار مشکل میشود و از دفتر رضا پهلوی طلب کمک میکند. پس از این خودکشی افرادی که از مشکل مالی او با خبر بودند و حاضر به کمک کردن به او نشده بودند به یکباره نقش دایه دلسوز پیدا کرده و از فقدانش فغان سر دادند. کاسبی با خون سنجری تا جایی پیش میرود که یک اکانت توییتری هم خود را نامزد سنجری معرفی میکند تا کمی ترحم و فالوور برای خود بخرد.»
منبع: فرهیختگان