به گزارش اقتصادنیوز، فارن افرز با انتشار یادداشتی مدعی شد، 8 اکتبر، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، طی ادعایی مردم لبنان علیه حزبالله لبنان تحریک کرد. اندکی پیش از سخنان نتانیاهو، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران در تلاش برای تقویت روحیه حزبالله لبنان به این کشور سفر داشت. با آغاز حمله اسرائیل به لبنان، هزاران لبنانی در اثر بمباران شدید اسرائیل، از جمله در بیروت، کشته یا مجروح و بیش از یک میلیون نفر نیز آواره شدند و سیاستمداران این کشور برای برقراری آتش بس فشارها را افزایش دادند.
در این میان عراقچی نیز با سفرهای متعدد تلاش داشت تا به تنشها پایان دهد. چند هفته بعد، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس ایران، در مصاحبهای با مطبوعات فرانسوی اعلام کرد که ایران به نمایندگی از لبنان با فرانسه برای آتش بس مذاکره خواهد کرد. حزبالله حامی ایران و قدرتمندترین بازیگر در لبنان است – قدرتمندتر از نیروهای مسلح خود لبنان.-
رویکرد عراقچی و قالیباف نشان داد که مشارکت تهران در فرآیند برقراری آتش بس در لبنان بسیار با اهمیت است. سخنرانی نتانیاهو و دیدار عراقچی نیز حکایت از آن داشت که لبنان تا چه حد به میدان رویارویی نیابتی ایران و اسرائیل تبدیل شده است. اینجا جایی است که دو بازیگر بیشتر بر سر نظم منطقهای خاورمیانه درگیر هستند. بر این اساس، نقش لبنان در مبارزه آنها مورد توجه بینالمللی قرار گرفته است.
فارن افرز در باب پیامدهای حمله اسرائیل به لبنان یادداشتی منتشر کرده و اقتصادنیوز این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که بخش نخست با عنوان «بیروت در بزنگاه شکاف فرقهای؛ چرا اسرائیل جنگ را به میدان لبنان کشاند» منتشر شد و در ادامه بخش دوم و نهایی آمده است.
اسرائیل به تنش بین گروههای قومی و مذهبی در لبنان دامن زد. بالاخص با هدف قرار دادن مواضع حزبالله، -گروهی که به لحاظ تاریخی در لبنان قدرت دارند.- پس از خروج اسرائیل از بخش جنوبی لبنان در سال 2000 و ترک مکانهایی که به مدت 22 سال اشغال کرده بود، حزبالله برای مقاومت در برابر اسرائیل قدرتش را افزایش داد. حزبالله از آن زمان زرادخانهاش را برای مبارزه با اسرائیل، پس از جنگ خونین سال 2006، تقویت کرد. با آغاز جنگ اسرائیل علیه حماس، حزبالله مواضع تلآویو را هدف قرار داد و از آن زمان تبادل آتش میان دو بازیگر آغاز شده است. اما سال جاری به واسطه انفجار پیجرها و بعد از آن ترور فرماندهان ارشد این گروه بالاخص سیدحسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان، تلآویو تلاش داشت تا اینگونه وانمود کند که این گروه تضیف شده است؛ ادعایی که به واسطه تداوم حملات حزبالله قابل باور نیست.
در شرایط کنونی برخی از احزاب سیاسی مختلف لبنان، به ویژه احزاب عمدتاً مسیحی، به دنبال بازتعریف نقشه سیاسی لبنان هستند. سمیر جعجع، رهبر نیروهای لبنانی - یک حزب عمدتاً مسیحی مارونی - و یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، 6 نوامبر اعلام کرد که گروهش آماده انتخاب رئیس جمهور است. در چنین شرایطی متحدان حزبالله، به ویژه نبیه بری، رئیس مجلس، گفتهاند که این حزب اجرای قطعنامه 1701 سازمان ملل را میپذیرد که به درگیری سال 2006 بین لبنان و اسرائیل پایان داد.
این قطعنامه از هر دو طرف میخواهد که به مرز اسرائیل و لبنان احترام بگذارند، اسرائیل پروازهای نظامی خود را بر فراز لبنان متوقف کند (چیزی که قاطعانه از انجام آن امتناع کرده است) و حزبالله از مرز و فراتر از رودخانه لیتانی در جنوب لبنان عقبنشینی کند. همچنین از خود دولت لبنان میخواهد که توافق طائف - توافق 1990 که به جنگ داخلی لبنان پایان داد - و دو قطعنامه ادعایی قبلی سازمان ملل، 1559 و 1608، که خواستار خلع سلاح حزبالله هستند را اجرا کند؛ ادعایی که هنوز مشخص نیست محقق شود.
چنین فرآیندی به معنای پایان حزبالله نیست. این ادعا وجود دارد که حزبالله تعدادی از پرسنل نظامی و تجهیزات تسلیحاتی را از دست داده باشد. اما هنوز در موقعیت قدرتمندی قرار دارد. همانطور که برت هولمگرن، تحلیلگر مساائل بینالملل گفت، پایان این گروه امری محال است. در واقع حزب الله توانسته موقعیت خود را تثبیت کند. در جبهه نظامی، تهاجم زمینی اسرائیل حتی به حزبالله اجازه داد تا روایت مقاومت را تثبیت کند. حزبالله هنوز هم حضور سیاسی قابل توجهی دارد، از جمله 13 نماینده پارلمان لبنان و شبکهای از سازمانهای غیردولتی که طیف وسیعی از خدمات اجتماعی را به رای دهندگان خود ارائه میدهند.
حزبالله همچنین نسل جدید و جوان از رهبران را در اختیار دارد که از جنگ در سوریه تجربههای بسیاری دارد. این نسل تا حدی ایدئولوژیکتر از نسل قبلی است. تجارب تکوینی این گروه کاملاً ریشه در مفهوم تشکیل «جامعه مقاومت» دارد که توسط حزبالله رایج شده است. اعضای آن در مدارس وابسته به این حزب درس خواندهاند، به پیشاهنگان آن پیوستهاند و به اخبار آن گوش دادهاند. رسانه های وابسته به حزبالله نیز به نوبه خود در حال تلاش برای محافظت از موقعیت این گروه هستند. این رسانهها همه کسانی را که از نقش این سازمان در درگیری اسرائیل انتقاد میکنند برچسب خیانت میزنند و تلاش میکنند تا هویت حزبالله را به عنوان نماینده اصلی شیعیان لبنان برجستهتر کنند.
از همین رو رویکرد وحشیانه اسرائیل و کمپینهای کشتار جمعی این بازیگر در راستای منافع این گروه عمل میکند. خشم فزایندهای از رفتار اسرائیل در جوامع مختلف لبنان، از جمله در میان منتقدان حزبالله، زمینه را برای نوعی هم صدایی هموار میکند. با این حال ترسیم آینده لبنان دشوار است. بخش عمدهای از ساختار سیاسی این کشور از جنگ داخلی 1975-1990 لبنان آسیب دیدهاند، اما برخی از رهبران به وضوح این لحظه را فرصتی برای تغییر شکل توازن سیاسی کشور و شاید جبران معایب سیاسی بین جوامع کشور میدانند.
با این همه حقیقت آن است که انتخاب رئیسجمهور بدون رضایت حزبالله عملاً باعث تشدید تنشها میشود. نتیجه میتواند انواع درگیریها و ناآرامیها باشد. این کشور ممکن است به دوران ترورهای سیاسی - یا حتی به هرج و مرج و آدم ربایی دهه 1980 بازگردد.
برای جلوگیری از تشدید خشونت در میدان نبرد اسرائیل و لبنان در داخل، احزاب لبنان باید همکاری کنند و به نوعی نقشه راه برای بازگرداندن کشور به مسیر اصلی دست یابند. آنها باید فورا یک رئیس جمهور انتخاب کنند، نخست وزیر جدید تعیین کرده و یک دولت اضطراری تشکیل دهند - دولتی که برای آغاز گفتوگوی سیاسی فراگیر و گسترده در مورد مسیر لبنان و بازسازی نهادهای دولتی و همچنین مناطق ویران شده تعریف شده است.-
در فرآیند گفتوگوها باید اعضای کلیدی شبکههای مدنی سیاسی لبنان و همچنین فعالان اصلی این کشور که نماینده جریانهای مهم در جامعه لبنان هستند، حضور داشته باشد. چنین گفتوگوی ملی چندین موضوع را در دستور کار خود خواهد داشت. اولین مورد ترسیم چشم اندازی برای لبنان است که در قابش طرح دولت سازی برای رسیدگی به چالشهای پیش روی اقتصاد سیاسی لبنان ترسیم شود و وعده آیندهای بهتر برای لبنانیها ارائه دهد. دولت همچنین برنامهای را برای مدیریت جابجایی جمعیت اجرا خواهد کرد، با توجه به اینکه دهها هزار نفر به دلیل گستردگی تخریب حداقل تا چند سال نمیتوانند به خانههای خود بازگردند. چنین طرحی باید به شهروندان لبنانی امکان دسترسی به حسابهای بانکی مورد نیاز خود را بدهد که اکثر آنها از زمان شروع بحران مالی 2019 مسدود شدهاند. این طرح باید به حدود 70 درصد از سپرده گذارانی که کمتر از صد هزار دلار در حساب خود دارند کمک کند.
با توجه به اینکه پایان مناقشه در لبنان احتمالاً به عنوان بخشی از حل و فصل گسترده منطقهای توسط فرانسه، ایران، اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای کلیدی عربی مانند قطر ، عربستان سعودی و امارات متحده خواهد بود، جهان خارج باید در تقویت چنین گفتوگوهایی مشارکت داشته باشد. در حال حاضر، مذاکرات آتشبس همچنان دارای گزارههای مهمی در ارتباط با مناقشه است که مربوط به حفظ حاکمیت لبنان است.
پیش نویس توافقنامه اسرائیل و لبنان توسط ایالات متحده در اختیار فایننشال تایمز قرار گرفته و از منظر لبنان بیشتر شبیه دستور تسلیم کامل است. براساس مفاد ادعایی به نظر میرسد لبنان به تنهایی قطعنامه 1701 سازمان ملل را اجرا میکند و اسرائیل در باب ادامه پرواز و بمباران و ورود به کشور به میل خود آزاد خواهد ماند. براساس مفاد ضمیمه مرتبط با این سند، ایالات متحده تضمینهایی را در اختیار اسرائیل قرار داده که به واسطهاش این بازیگر میتواند هر زمان که احساس کرد قطعنامه 1701 را نقض و به بمباران لبنان ادامه دهد. چنین معاملهای با توجه به نقض حاکمیت لبنان شاید رد شود.
با این همه در صورتی که مورد تایید قرار بگیرد به حزبالله فرصت میدهد تا روایت خود از مقاومت برجستهتر کند. به ادعای ناظران واشنگتن شاید با دوحه، پاریس، ریاض و سایر شرکای خود برای افزایش حمایت مالی، نظامی و نهادی از ارتش لبنان همکاری کند تا به ارتش اجازه دهد به سمت جنوب حرکت کند و کنترل مرزهای لبنان را در دست بگیرد. خواستهای که تحققش به واسطه نفوذ حزبالله دور از ذهن است. این کشورها همچنین باید از طرحهای بازسازی به عنوان بخشی از قرارداد بسته خود با لبنان حمایت و اطمینان حاصل کنند که حمایت آنها از طریق نهادهای دولتی لبنان انجام میشود.
در این میان جهان باید بر اسرائیل فشار بیاورد تا به درگیری در لبنان پایان دهد. در غیر این صورت، این جنگ ممکن است به نابودی لبنان و شکاف بیسابقه قومیتی در این کشور دامن زند – گزارهای که پس لرزههای منطقهای بسیاری به دنبال دارد.