به گزارش اقتصادنیوز روزنامه هم میهن نوشت: او به نقشهای مختلفی شناخته میشود؛ شخصی که توئیتر را خرید و بیش از نیمی از کارکنان آن را اخراج کرد؛ مخترعی که برنامه فضایی آمریکا را دوباره بهراه انداخت، خودروسازی که سایبرتراک تمام اتوماتیکی را تولید میکند که کودکان وقتی آن را در خیابان میبینند، مبهوت میشوند.
ناگهان ایلان ماسک در قلمرو سیاست وارد میشود، در همایشهای انتخاباتی شرکت میکند که خبرساز میشود، انتصابات دولتی را هدایت میکند و اهداف رئیسجمهور بعدی آمریکا را شکل میدهد.
بیش از سه سال است که ماسک یکی از ثروتمندین و قدرتمندترین مردان جهان است. بازارها با توئیتهایش جهش و سقوط میکنند و فضانوردان با سفینههای فضایی او سفر میکنند. ارتشها با سیگنالهای ماهوارههای او پیشروی میکنند. تئوریهای توطئه با استقبال او به عقاید رایج تبدیل میشوند اما فقط زیر نورافکنهای انتخابات بود که باعث شد دامنه کامل نفوذ او نمایان شود.
از زمانی که یک شهروند عادی توانسته یکدفعه در بسیاری از جنبههای زندگی آمریکایی ظاهر شود و فرهنگ، رسانه، اقتصاد و حالا سیاست آن را وارد میدان نیروی اراده خود کند، یک قرن میگذرد؛ دورانی که ویلیام رندولف هرست، روزنامهنگار پرنفوذ آمریکایی که صعود رابرت اف.کندی را تسهیل کرد. حتی ترامپ، زمانی که کنار او میایستد بهنظر مبهوت اوست و به جای اینکه رئیس او بهنظر برسد، معاشر مردی است که این سیاره و چالشهایش بهاندازه کافی برای او بزرگ نیستند.
ترامپ و ماسک فعلاً مثل دو همکار رفتار میکنند که از طریق منافعی که رد و بدل میکنند و تمایلاتشان برای اختلال در سازمانهای دولتی بهیکدیگر نزدیک شدهاند. آنها ممکن است برای مدتی دستوراتی را یکصدا ایراد کنند. اما اهداف آنها روی تمام مسائل با یکدیگر همسو نیست. هر دو خودرأی، عجول و عادت دارند رئیس باشند. اگر با یکدیگر درگیر شوند چه اتفاقی میافتد؟
در این نوع دعواها، ماسک دست بالاتر را ندارد. تاریخ مملو از افرادی است که به جنگ علیه رهبرانی برخاستهاند که خود در انتصابشان نقش داشتهاند. فارغ از اینکه ماسک چقدر ثروت یا نفوذ داشته باشد، ابزار قدرت دولت در دست رئیسجمهور باقی میماند و اگر تصمیم بگیرد میتواند از آنها علیه میلیاردری استفاده کند که به او کمک کرد به کاخ سفید برگردد.
در پایان، ماندگاری همکاری آنها ممکن است به انگیزههای ماسک بستگی داشته باشد: در وهله اول چهچیزی باعث شد که او به پیامبر ماگا (آمریکا را دوباره باعظمت میکنیم) تبدیل شود؟ اگر او بهدنبال پول بود که ماموریتش تمام شده است. یک هفته پس از انتخابات از آنجایی که سرمایهگذاران برای خرید سهام تسلا هجوم بردند، ارزش داراییهای ماسک 50 میلیارد دلار افزایش پیدا کرد و به بیش از 320 میلیون دلار رسید.
اما ثروت هیچوقت دلمشغولی ماسک نبوده است. شیوهای که او ثروتش را روی پروژههای احساسی رویایی مثل فرستادن یک گلخانه به سیاره مریخ سرمایهگذاری میکند، نشان میدهد که او رویاهای متفاوتی دارد. افراد نزدیک به ماسک میگویند که هدف نهایی او از زمانی که اسپیسایکس، کمپانی موشکسازیاش در سال 2002 را تاسیس کرده، تغییر نکرده است (در میان سرمایهگذاران آن مارک و لین بنیوف، مالکان مجله تایم هم دیده میشوند.) برای بیش از دو دهه رویای ماسک، سیاره سرخ بوده است.
«ذهن من طوفانی است. فکر نمیکنم کسی بخواهد جای من باشد. آنها فکر میکنند میخواهند جای من باشند، اما خبر ندارند.» ممکن است از شنیدن نام ایلان ماسک خسته شده باشید اما واقعاً ندانید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. او کیست؟ اهل کجاست؟ او چگونه توانست امپراطوری عظیم کسب و کارش را راهاندازی کند تا به یکی از ثروتمندترین افراد جهان تبدیل شود؟ خرید 44 میلیارد دلاری توئیتر چه درسی برای ما دارد؟ بعضیها به او لقب «ابرشرور» دادهاند. او به ریسک و هیجان اعتیاد دارد و زمانی که اوضاع بهآرامی پیش میرود، خود آشوب بهپا میکند.
جانی هریس، روزنامهنگار مستقل که ویدئوهای یوتیوباش 6 میلیون دنبالکننده دارد، برای تولید ویدئوهایش با نیویورکتایمز و مجمع اقتصاد جهانی هم همکاری کرده است. او در سال 2021، بهخاطر ویدئویی بهنام «ایالتهای آبیرنگ، مشکل شما هستید.» که در نیویورکتایمز منتشر شد، جایزه امی دریافت کرد. هریس پس از تحقیقات بسیار و گفتوگو با نزدیکان و آشنایان ماسک که بهدرخواست آنها نامی از آنها آورده نشده، کودکی ماسک را دلهرهآور توصیف میکنند.
ایلان ماسک در تابستان سال 1971 در آفریقای جنوبی بهدنیا آمد. ماسک در دوران تحصیل خود تحت حملات لفظی قلدرها قرار داشت که لاغرمردنی و خرخون است. بارها بهصورتش مشت خورده است. ماسک بعدها گفت که در طیف اوتیسم قرار دارد اما این بیماری هیچوقت بهطور رسمی تشخیص داده نشده است. اوضاع برای ایلان جوان خیلی بد شد. روزی در مدرسه آنقدر کتکهای خونینی خورد که راهی بیمارستان شد.
وقتی به خانه رسید، پدرش او را مجبور کرد جلوی او بایستد، بیش از یک ساعت او را کتک زد، احمق خطابش کرد و مقصر دانست. زخمها و تروماهای بهجای مانده از چنین آزار و اذیتهای فیزیکی و روحی بهراحتی برطرف نمیشوند. شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه ماسک پدری ثروتمند داشت که مالک معادن زمرد در آفریقای جنوبی بوده است و دلیل موفقیت ماسک هم ثروت خانوادگیاش بوده است اما این موضوع حقیقت ندارد. پدر ایلان ماسک زمرد وارد میکرد اما پول زیادی در این خانواده وجود نداشت.
آنچه ایلان از سنین پایین داشت مهارت در کامپیوترها و برنامهنویسی بود. ایلان بهطور خودآموز برنامهنویسی را یاد گرفت البته بیشتر برای اینکه بتواند بازیهای کامپیوتری را برنامهنویسی کند. او در 12 سالگی یک بازی ویدئویی را ابداع کرد و آن را بهمجلهای بهمبلغ 500 دلار فروخت. این اولین اقدام تجاری او در دنیای فناوری بود و اولین گرایش او به فضا. ماسک میگوید: «12، 13 ساله بودم که بهنوعی با بحران موجودیتی برخورد کرده بودم و تلاش میکردم معنای زندگی را بفهمم.» ماسک از سن کم در ایده پتانسیل بشریت معنایی را پیدا کرد. اینکه بشر با همکاری یکدیگر چهکارهایی میتوانند انجام دهند، چگونه ما بهعنوان موجودات زنده توانستهایم با مشارکت یکدیگر، معنای جهان اطراف را کشف کنیم. ماسک میگوید: «انگیزه من این بود که اگر میتوانیم دامنه و مقیاس خودآگاهی را گسترش دهیم، شاید بتوانیم معنای زندگی را درک کنیم.»
جانی هریس میگوید: «وقتی این را میشنویم بیش از حد بزرگ بهنظر میآید، بهنوعی رویاپردازانه و بیش از حد ایدهآلگرایانه است. اما در حقیقت این همان چیزی است که ماسک را از سن کم ترغیب میکرد. بنابراین ماسک در 18 سالگی آفریقای جنوبی را ترک و به کانادا مهاجرت میکند و درنهایت به پنسیلوانیا میرسد. در آنجا به کالج میرود و در رشته اقتصاد و فیزیک مدرک میگیرد. او در 24 سالگی به کالیفرنیا میرود تا در دانشگاه استنفورد در رشته دکترا تحصیل کند. اما هیچوقت تحصیلات دکترای خود را شروع نمیکند و در عوض اولین کسبوکار خود را راهاندازی میکند.
تعداد کسبوکارهای ایلان ماسک آنقدر زیادند که میتوان آن را در کتاب قطوری که والتر آزایکسون نوشته، مشاهده کرد اما میتوانیم به سرگذشت کسبوکارهای مهم ماسک اشارهای کنیم که او را به ثروتمندترین فرد روی این کره خاکی تبدیل کرد. اولین شرکتی که ماسک تاسیس کرد، Zip2 بود. او سال 1995 با برادرش که به کلاههای کابویی علاقه دارد، این کمپانی را برپا کرد.
این کمپانی نقشهها و فهرست راهنمای کسب و کارها برای روزنامههای آنلاین را فراهم میکرد. ممکن است این جملات امروز خیلی عجیب بهنظر برسند اما سال 1995، موضوع بزرگی بودند؛ پیشدرآمدی برای «نقشه گوگل» امروزی که بسیار هم موفق بوده است. ماسک میگوید: «ما کمک کردیم چندصد روزنامه که پیشتر فقط چاپی بودند، در فضای آنلاین قرار بگیرند.» چند سال بعد Zip2 بهارزش 307 میلیون دلار خریداری شد که 22 میلیون دلار از آن مستقیماً به جیب ماسک رفت.
ایلان ماسک ناگهان ثروتمند شد. او از این پول برای سرمایهگذاری در کمپانی دیگر بهنام ایکس دات کام استفاده کرد که امروز آن را به پیپل یا PayPal میشناسیم. ایلان ماسک با اشاره به یک دستگاه خودپرداز توضیح میدهد: «ما میخواهیم صنعت بانکی سنتی را متحول کنیم.» پیپل در واقع بانکداری آنلاین بود که در زمانه خود انقلابی بود. سال 2002، eBay آن را به قیمت یکونیم میلیارد دلار خریداری کرد.
180 میلیون دلار از آن به ایلان ماسک رسید و او حالا رسماً ابرثروتمند شده است. پس او قرار بود با تمام این پولها چهکار کند؟ پاسخ این سوال برای ماسک، امتحان دیوانهوارترین ایدههایی بود که بهذهنش میرسید. ماسک میگوید: «با خودم فکر کردم که نیمی از این 180 میلیون دلار را به اسپیسایکس، تسلا و سولارسیتی اختصاص دهم. (این رقم خوب است). 90 میلیون باقی میماند که پول زیادی است.» ماسک در جای دیگری میگوید: «فکر میکردم احتمال موفقیتمان کمتر از 10درصد باشد.»
ماسک از همان کودکی که بازیهای ویدئویی درباره فضا میساخت، این ایده را داشت که بشر باید به خارج از کره زمین برود. او دوست داشت زندگی را چندسیارهای کند. در اوایل سالهای 2000، کارخانه تسلا وجود داشت. این کارخانه خودروهای برقی تولید میکرد اما از نوع ماشینهای اسپورت بسیار مدل بالا. توجه ایلان ماسک به این کمپانی جلب شده بود.
پس بهعنوان سرمایهگذار وارد شد و در نهایت با دیدگاه ورود خودروهای برقی به بازار اصلی بهعنوان مدیرعامل اجرایی این کمپانی انتخاب شد و عصر جدیدی از حمل و نقل را هدایت کرد. اما این ایدهها بیش از حد انتظار ماسک، گرانقیمت بودند. ماسک میگوید: «هزینهها بیشتر و مدت زمان بیشتری از آنچه فکر میکردم، لازم بود. پس گزینههای پیشروی من یا اضافه کردن بقیه پول بود یا اینکه ببینم شرکتهایم از بین میروند.»
راکتهای ماسک هم منفجر میشدند. تولید خودروهای برقیاش بهشدت پیچیده بودند. اما ایلان ماسک اعتیادش به خطر کردن را ادامه داد تا با وجود این چالشها بهجلو پیش برود. تسلا صنعت خودروسازی را دوباره اختراع کرد. بهلطف فناوری و ساخت و تولید نوآورانه، مهندسی واقعاً زیرکانه و آبشاری از سوبسیدهای دولت، او توانست تسلا را در عرض چند سال به یکی از ارزشمندترین کمپانیهای جهان تبدیل کند که از تمام کمپانیهای خودروسازی با فاصله بسیاری پیشی بگیرد.
این کمپانی هم عجیب و غریب بود. در اینجا از تمام قوانین پیروی نمیشد. مثلاً هیچ کمپین بازاریابی رسمی وجود نداشت و ایلان ماسک تصمیم گرفت فناوری خود را منبعباز کند. حق ثبت اختراع آن کپیرایت نداشت.
هر کسی میتوانست آن را ببیند و از آن با این امید استفاده کند که بازار خودروهای برقی رونق میگیرد و جهان سریعتر میتواند از استفاده از سوختهای فسیلی فاصله بگیرد که در نهایت به نفع تسلا خواهد بود. ماسک میگوید: «اگر کسی بیاید و خودروی برقی بهتری از تسلا بسازد و از خودروی ما خیلی بهتر باشد که ما نتوانیم خودروهایمان را بفروشیم و ورشکست شویم، باز هم فکر میکنم اتفاق خوبی برای جهان است.»
در این میان کمپانی اسپیسایکس هم در حال ورشکستگی بود. سه بار اولی که راکتهای اسپیسایکس پرتاب شدند، شکست خوردند. دیگر قطعات و پول کافی برای چهارمین پرتاب وجود نداشت. پس از 6 سال و 6 ماه استرس، رویای ایلان برای رفتن به فضا بهواقعیت تبدیل شد. نکته اینجاست که ماسک راکتی ساخت که قابلیت استفاده مجدد را داشت. بقیه راکتها یکبار مصرف و گرانقیمتاند.
اما ایلان ماسک ثابت کرد که میتوانید از راکتی استفاده کنید که بازگشت آن به زمین ایمن باشد و دوباره از آن استفاده کنید. کمی بعد، اسپیسایکس فضانوردان ناسا و تجهیزات را به پایگاه فضایی بینالمللی فرستاد. ماهوارههای نظامی را برای پنتاگون به فضا منتقل کرد و دهها ماهواره را برای مصارف تجاری به فضا فرستاد و حتی اولین پرواز فضایی خصوصی را بهمنظور گردشگری راهاندازی کرد. سفر فضایی هم موضوع دیگری بود که رسماً بازتعریف شد.