زمانی خیلیها به شوخی میگفتند به جای جذب مربیان خارجی که در حال اشباع و سبقتگیری از مربیان داخلیاند، مدیر خارجی وارد کنیم تا اصول مدیریت را آموزش دهد و تفهیم کند. این حرف دور از عقل هم نیست. کاری که پس از انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی بهصورت اصولی و کامل انجام نشد و حالا پس از سپری شدن نزدیک به نیمقرن، نیاز مبرمی به آن احساس میشود؛ چراکه سیستم مدیریتی فعلی را نمیتوان با شاخصههای استاندارد مدیریتی قیاس کرد و آینده روشنی برایش متصور شد!
از این نوع مدیریتها در اغلب باشگاهها و فدراسیونهای ورزشی بهوفور یافت میشود و یک کلیک در رسانهها و بررسی وضعیت مدیران گذشته و حال بهوضوح نشان میدهد که عملکرد و نتایج حاصله از این نوع سیستم و سلیقهها موجب چه پسرفتها و عقبماندگیهایی شده است. سه سال پیش در یکی از این باشگاهها، فردی بدون سابقه و هیچگونه رزومه ورزشی و مدیریتی، در یکی از پستهای معاونت مشغول بود و به وقت مسابقات تیمش در ورزشگاه حاضر میشد و بعد از پیروزی تیم باشگاهش به سمت خبرنگاران حاضر در راهرو میرفت تا عشقش به مصاحبه را نشان داده و زمینه پیشرفتش (!) را فراهم سازد. هر چقدر خبرنگاران بیتوجهی میکردند باز هم به طریقی با چربزبانی، خودش را به یکی دو نفر از آنها تحمیل میکرد تا تصویرش در رسانهها منتشر و آرامآرام وارد سیکل مدیریتی شود.
این نوع رفتار که صد البته در جامعه ما جا افتاده و همواره نتیجهبخش بوده، درمورد این شخص هم جواب داد و خیلی زود به صندلی مورد علاقهاش تکیه زد. خیلی زود باد به غبغب انداخت و فراموش کرد افرادی را که او را در رسانهها مطرح کردند و نردبانی برای بالا رفتن او شدند. خیلی زود خبرنگاران را پس زد و در برابر سوالات آنان سکوت پیشه کرد و خود را موظف به پاسخگویی به آنان ندانست. هرچند خود را مدیون هواداران تیمش قلمداد کرد و قرار شد فقط برابر آنان پاسخگو شود که متاسفانه پاسخ هوادار ناراحت و مغموم تیمش را هم پس از باخت نداد و با بیاعتنایی سوار خودرو شد و ترجیح داد از مهلکه مسئولیتپذیری بگریزد!
این پایان ماجرا نبود و برای فرار از فشارهای وارده از سوی سرمربی و بازیکنان و...، دست به دامان یک بهاصطلاح پیشکسوت شد که میتوانست برای خودش نشست مطبوعاتی برگزار کند و سرمربی تیمش را که در زمان همبازی بودن کینه شخصی از او به دل داشت، به دستور آقای مدیرعامل به چالش بکشد. غافل از اینکه دسیسهچینی در این باره با نشست دونفره در یک محفل خصوصی تدارک دیده شده و صدای توهین و تهمت ایشان به رئیس هیئتمدیره ضبط شده و به عنوان اهرم فشار استفاده خواهد شد! با این ترفند بود که زیرآب سرمربی هم زده شد تا وی مقدار زیادی از راه پرپیچ و خم پیشرفت را با امنیت و بدون مزاحم طی کند!
همه اینها وقتی جالب میشود که بدانیم این شخص به هر ترفند و حیلهای متوسل شده تا این پست شیرین و لذتبخش را حفظ کند. یک روز دست به دامان یکی از معاونان وزارت ورزش میشود تا از وزیر وقت ورزش برایش وقت ملاقات بگیرد. روز دیگر نماینده شهرش را واسطه قرار میدهد. مهمتر از همه اینکه، حاضر است دوست و آشنا و همکار را هم فدای مطامع خودش سازد و با پروندهسازی دروغین برای آنان زمینه فعالیت در جامعه را برایشان سخت و محدود کند. این اقدام هم تا جایی نتیجه داد و با تغییر ساختار باشگاه، حالا نوبت راضی کردن مدیران تازهوارد بود که باز هم با روشهای ویژه عملی و موجب ابقای وی در همان مسئولیت شد!
همانگونه که ابتدای مطلب اشاره شد، از این دست رفتارها و عملکردها در نظام مدیریتی ما بهوفور یافت میشود. ابزار و امکانات آن هم برای چنین افرادی همیشه مهیاست و کسانی هم هستند که به عنوان جادهصافکن نقش ایفا کرده و مسیر را برایشان هموار میکنند. آخرین نکتهای که برای طرح در این باره بسیار حائز اهمیت است؛ بسیج ارتش فحاش در فضای مجازی و تشکیل باند رسانهای در برابر مخالفان و منتقدان است که اخیرا بسیار به تکاپو افتادهاند و به جای تحلیل نقاط ضعف و اشکالات موجود در باشگاه، قرار بر این شده تا از روی سکوها، ابتدا بازیکنان منتقد و شاکی را مورد عنایت قرار دهند و در پیجهای شخصیشان به آنان حمله کنند و ذهن هوادار را به سمت و سوی دیگری بکشانند!
کسانی که از نزدیک اخبار درون باشگاه را رصد میکنند اطلاع دارند که جلسه مدیر مورد اشاره در هفتههای اخیر با گردانندگان پیجهای مجازی و جایزهبگیر چندینمرتبه برگزار شده و تصمیمها و سفارشهای لازم برای حفظ موقعیت در مدیریت باشگاه و نحوه خارج کردن منتقدان از مسیر درست اخذ شده است. حضور تعداد مشخصی از این ادمینها و افراد بعضا رسانهای در سفرها در کنار تیم، نشاندهنده وابستگیها و نوع انتشار اخبار مربوط به وضعیت باشگاه است. بااینحال هواداران واقعی باید با درایت همیشگی نسبت به رفتارهای مشکوک پیجهای مورد اشاره دقت و از همراهی آنان در منحرف نمودن مسیر درست پرهیز کنند. آنها باید بدانند عمر مدیریتی چنین افرادی بسیار اندک است و تاریخ مصرفشان اعتباری دارد. فقط میماند خسارات و زیانهای انباشته توسط اینها که متاسفانه نه حسابرسی میشود و نه کنترل و نظارتی بر اعمال و رفتار آنها وجود دارد! که این هم موضوع خاصی است که باید بهطور ویژه به آن پرداخت.
منبع: فرهیختگان