فناوری بلاکچین با معماری نوین خود، جدا از جنبههای آرمانگرایانه مانند حفظ حریم خصوصی و آزادیهای مدنی، اگر با رویکرد عملگرایانه به آن نگاه کنیم، توانسته تاثیر چشمگیری در کاهش هزینهها و زمان تراکنشها داشته باشد. در تراکنشهای بینالمللی، بلاکچینهایی مانند ریپل، استیبلکوینها و بیتکوین توانستهاند هزینهها را به کمتر از یکدرصد و زمان تسویه را به کمتر از یک ساعت کاهش دهند. این در حالی است که سیستمهای پرداخت فعلی، مانند ویزا، مسترکارت و امریکن اکسپرس، گاهی برای پرداختهای بینالمللی تا ۱۵درصد هزینه دارند و فرایند تسویه آنها ممکن است تا چند هفته طول بکشد.
رمزداراییها (crypto assets) و رمزارزها (cryptocurrencies) - صرفنظر از نگاه ماکسیمالیستها - در واقع بهعنوان مکمل سیستمهای مالی جاری عمل میکنند، نه جایگزین آنها، در جایی که سیستمهای فعلی قادر به پوشش تمام نیازهای مالی برای تمام اشخاص نیستند. فناوری بلاکچین ابتدا با بیتکوین بهعنوان یک سیستم پرداخت همتا به همتا (بدون دخالت مقام متمرکز) برای انتقال ارزش آغاز شد، اما با درک بهتر کسبوکارها از تواناییهای چشمگیر فناوری پشت آن، فناوری بلاکچین بهتدریج نقشهای گسترده و کارکردهای بیشتری را پذیرفته است.
شرکتهای بزرگ مالی برای حفظ جایگاه رقابتی خود، از بلاکچین در بهبود فرایندها و خدمات خود استفاده کردهاند. بهعنوان مثال، پیپال با راهاندازی سرویس رمزارزها، جیپی مورگان با بلاکچین اختصاصی خود، و بورس استرالیا با برنامهریزی برای استفاده از این فناوری برای تسویه معاملات نشان دادهاند که بلاکچین در حتی ساختار فعلی در حال به دست آوردن جایگاه ویژه است.
رمزداراییها و رمزارزها در وضعیت جاری را میتوان با وضعیت انبوه شرکتهای اینترنتی در سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ میلادی و قبل از ترکیدن حباب دات کام مقایسه کرد. اما هرچند بسیاری از پروژههای بلاکچین مشابه شرکتهای اینترنتی آن دوران احتمالا از صحنه کسبوکار حذف میشوند، ولی همانطور که شرکتهایی مانند آمازون، مایکروسافت و گوگل در آن دهه ظهور کردند، بازیگران قدرتمندی نیز احتمالا از اکوسیستم بلاکچین و معماری غیرمتمرکز در این دهه و چند دهه پیش رو بیرون خواهند آمد.
در نتیجه موسسات بینالمللی با توجه به ماهیت استارتآپی این اکوسیستم در وضعیت فعلی به سرمایهگذاران برای مدیریت ریسک مناسب پیشنهاد میکنند حداکثر تا ۱۵درصد از پرتفوی سرمایهگذاری را در کنار سایر طبقات دارایی (سهام، بانک، ملک و طلا) به رمزارزها و رمزداراییهای اصلی – آن هم نه هر رمزارز و رمزدارایی – اختصاص یابد (موسسه بینالمللی CFA وزن این طبقه دارایی را بین ۵ تا ۱۰درصد پیشنهاد داده است). حال اگر ظرفیت پذیرش ریسک ما ۴۰درصد است (یعنی وزن ۴۰درصدی را برای سرمایهگذاری در داراییهای ریسکی میپذیریم)، سهم رمزداراییها در سبد ما نباید از ۶درصد (۱۵درصد ضربدر ۴۰درصد) فراتر رود. البته برای فردی که بسیار ریسکگریز است (توانایی و تمایل وی به ریسکپذیری بهشدت پایین است)، این طبقه دارایی برای سرمایهگذاری پیشنهاد نمیشود.
به نظر میرسد رمزداراییها و بلاکچین – علیرغم تلاطمهای زیاد به دلیل ماهیت استارتآپی و شفاف نبودن قوانین و مقررات در مقیاس بینالمللی و فضای گاهی دوقطبی آن – مسیر خود را بهعنوان یک نوآوری مالی (فینتک) ادامه دهد و جایگاه مستحکمتری در بازار مالی پیدا کنند. در واقع، پیشبینی میشود این طبقه دارایی نوظهور در پرداختها، تامین مالی و سرمایهگذاری نقش مهمتری پیدا کند و بهعلاوه اینکه شرکتهای فعلی نیز ناگزیر به استفاده از فناوری بلاکچین برای بهبود فرایندهای فعلی خود و همچنین ارائه خدمات جدید مالی مبتنی بر فناوری بلاکچین شوند.
بنابراین، درک عمیق و تحلیل بنیادی سازوکار عملیاتی، اقتصادی، مالی و سرمایهگذاری فناوری جدید و نوپای بلاکچین (چه در فضای غیرمتمرکز نوین چه در فضای متمرکز فعلی) و محصولات آن (رمزداراییها و رمزارزها و سایر) برای تمام تحلیلگران و فعالان بازارهای مالی بهمنظور نقشآفرینی در آینده صنعت خدمات مالی بسیار حائز اهمیت است.