رسیدگی به این پرونده از یک سال قبل با شکایت زنی جوان به پلیس شروع شد.
وی از راننده یک خودرو به اتهام تجاوز شکایت کرد و در تشریح ماجرا گفت: در محدوده غرب تهران کنار خیابان ایستاده و منتظر تاکسی بودم که یک خودروی پراید مقابل پایم ایستاد و من به تصور اینکه مسافرکش است، سوار شدم. مقصدم سرآسیاب ملارد بود اما راننده در نزدیکی ملارد ناگهان مسیرش را عوض کرد و به یک جاده خلوت رفت. وقتی اعتراض کردم، با اسلحه تهدیدم کرد و گفت که ساکت باشم. با اینکه ترسیده بودم، مقاومت کردم اما به یکباره چند تیر هوایی شلیک کرد و من هم از ترسم تسلیم شدم. او بدون توجه به گریه و التماسهایم من را آزار داد.
پس از شکایت زن جوان، وی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان تجاوز به او را تأیید کردند .
در ادامه پلیس، راننده پراید را که مردی 37 ساله بود ردیابی و او را بازداشت کرد.
اولین جلسه دادگاه
در ابتدای جلسه زن جوان به جایگاه رفت و برای متهم درخواست اشد مجازات کرد. سپس متهم به قضات گفت: من و شاکی با هم دوست بودیم و رابطهمان هم بدون تهدید و زور بوده است. اما در پایان جلسه، قضات با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، متهم را به اعدام محکوم
کردند .
با صدور حکم و اعتراض متهم، پرونده برای بررسی به دیوان عالی کشور رفت و قضات دیوان، حکم را شکستند و مقرر کردند اظهارات متهم مبنی بر ارتباط دوستانه با شاکی باید مورد بررسی دقیقتر قرار گیرد.
در ادامه نیز با تحقیقات بیشتر و بررسی ریز مکالمات تلفنی شاکی و متهم، مشخص شد آنها هیچ سابقه دوستی و آشنایی با یکدیگر نداشتهاند و اظهارات متهم کذب و برای فرار از مجازات بوده است.
بدین ترتیب با تکمیل تحقیقات، پرونده بار دیگر برای رسیدگی به شعبه 5 دادگاه کیفری یک استان تهران رفت.
دومین دادگاه غیر علنی شد
در این جلسه که پشت درهای بسته برگزار شد، شاکی خواستار اعدام متهم شد. سپس متهم به جایگاه رفت و ادعای تازهای مطرح کرد و گفت: من متأهلم و فرزندی هم دارم. آن روز شاکی با میل خودش سوار ماشینم شد و سر صحبت را باز کرد. قبول دارم قبلاً با او رابطه دوستانه نداشتم اما رابطه دوستانه ما در ماشین شکل گرفت و من با میل خودش با او وارد رابطه شدم. به همین خاطر اتهام تجاوز به عنف را قبول ندارم. در پایان جلسه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.