فهیمه نظری: «عرف» عنصری بسیار مهم در نوع پوشش انسانها در اجتماع است؛ عنصری که طی صد سال اخیر در جامعهی ایران همواره سنگ زیرین آسیاب در میدان نبرد سنت و مدرنیته بوده. آنچه در دوران رضاشاه و بعد محمدرضاشاه به عنوان پوشش مدرن برای زنان تبلیغ میشد، از سوی جامعهی سنتی و مذهبی پس زده میشد و پس از انقلاب نیز جدال بر سر پوشش تراز بانوان به طریق دیگری ادامه دارد. در این میان اما عرف همیشه با همه موانع موجود راه خود را رفته است.
«نقش خود زنان» نکتهی قابل تامل دیگر در بحث پوشش است، که به نظر میرسد چه پیش و چه پس از انقلاب چندان مورد توجه قرار نگرفته است. مثلا در خلال مطبوعات دههی چهل مطلبی یافتیم که علاوه بر اینکه بهخوبی جدال بین سنت و مدرنیته در نوع پوشش بانوان را نشان میدهد بلکه به ما مینمایاند که چقدر خود زنان در این میان نادیده گرفته شدهاند. در آذرماه ۱۳۴۵ نمایندگان اهالی غرب و جنوب غرب تهران در قالب انجمن شهر نشستی علیه دامن کوتاه برگزار میکنند. در تصویر و گزارشی که «زن روز» از این نشست تهیه کرده، حتی یک زن در میان سخنرانان حضور ندارد و این در حالی است که کل ماجرا در اعتراض به نوعی پوشش در میان خانمهاست.
این نشست در هفتم آذرماه ۱۳۴۵ برگزار شده و زن روز در شمارهی مورخ ۱۹ آذر خود با این توضیح «مجله زن روز فقط گزارش واقعه را چاپ میکند و الا با کلیهی محتویات این رپورتاژ موافقت ندارد زیرا در قسمتی از استدلالات رنگ افراط و تفریط میبیند. تمام کسانی که با نظر تحریمکنندگان مد بالای زانو مخالفاند میتوانند مطالب خود را برای درج در زن روز به دفتر مجله ارسال دارند و در مقام جوابگویی برآیند»، گزارش آن را به شرح زیر منتشر کرده است:
«مرگ بر مد بالای زانو»، «این سوغات ناجور فرنگی را از میان خانوادهها و جامعه دور بریزید»، «مد بالای زانو از زنها و دختران ما عروسک و مانکن میسازد»، «اگر امروز چشمتان را ببندید و دم نزنید و اینجور مدهای مندرآوردی و هرزه را تحمل کنید فردا با مد مایو و مد راننما و مد بیدامن روبهرو میشوید.»
اهالی غرب و جنوب غربی تهران علیه مد بالای زانو قیام کردهاند. از کارگر و کارمند گرفته تا تاجر و پزشک و دبیر و شهردار سرسختانه با این مد به مبارزه برخاستهاند. آنها به همهی خانوادهها توصیه میکنند: «دامنهای کوتاه را اگر به خانهی شما راه یافته آتش بزنید.» و به دولت پیشنهاد مینمایند: «برای حفظ سلامت و اخلاق جامعه، برای جلوگیری از تحریک غرایز و سرکشی جوانان، برای مبارزه با روحیهی مدپرستی، بیبندوباری و مانکنمآبی بین دختران جوان قانونی جهت پوشش خانمها درست کنید که تخلف از آن به منزلهی ارتکاب جرم باشد...»
مخالفین مد بالای زانو که از اعضای شورای انجمنهای محلی غرب تهران هستند اولین جلسهی خود را روز هفتم آذرماه تشکیل دادند و این مد را برای تمام خانوادههای جنوب شهر بهویژه محصلین تحریم کردند. در این جلسه که در تالار شهرداری ناحیهی ۴ تهران واقع در خیابان قزوین برگزار شد بیش از ۴۰ نفر از روسای انجمنهای محلی جنوب پایتخت، معتمدین محل و نیز شهردار ناحیهی چهار شرکت داشتند و برای مبارزه با مد بالای زانو بسیج عمومی اعلام شد. آنها از «زن روز» دعوت کردند که رپورتر خود را به جلسات آنها بفرستد تا اگر حرفهایشان جالب و درخور توجه بود آن را منعکس کند.
این حرفها درواقع نشاندهندهی عقیده و سلیقهی نیمی از مردم پایتخت بود، و به همین جهت رپورتر زن روز هفتهی گذشته در جلسهی عمومی «مخالفین مد بالای زانو» حاضر شد...
از فرنگی، فرنگیتر
مهمترین حرفی که در این جلسه زده شد، یعنی شاهبیت اظهارات مخالفین مد بالای زانو این بود که:
«آزادی را نباید با بیبندوباری عوضی گرفت. متاسفانه بعضی از خانمها مفهومی که از آزادی زن و احقاق حق او درک کردهاند این است که مثل ستارگان سینما لباس بپوشند، از زنان فرنگی، فرنگیتر باشند، مثل عروسک پشت ویترین آرایش کنند، تا میتوانند غمازی و طنازی و دلبری نمایند و آداب و سنن ملی و مذهبی وطنشان را به مسخره و بازی بگیرند. غافل از اینکه این یکجور دهنکجی کردن به آزادی است. یک جور کمجنبگی و کال بودن است. آن رهبر خردمندی [منظور گوینده رضاشاه و قانون کشف حجاب در زمان اوست] که به زن امکان استفاده از آزادی و برابری و عرض وجود داد، منظورش امکان خودنمایی دادن به یک مشت عروسک نبود. او میخواست نقاب و پیچه و روبنده کنار رود، دستهای زن باز شود، و این دستها گردش چرخهای مملکت را تندتر کند نه اینکه سالنهای مد صد برابر شود، مغازههای لوازم آرایش فروشی به رونق بیفتد و اوقات گرانقدری که باید صرف پرورش نسلی برومند و جلا دادن به زندگی گردد، کنار آینهها و برای خودآراییها صرف شود...»
لجامگسیختگی
عقاید دیگری هم در این جلسه ابراز شد که خوب است قسمتی از آن را از زبان گویندگان آن بشنوید. مثلا آقای ماشاءالله مظاهری کارمند راهآهن دولتی و دبیر شورا میگفت:
- وضعی پیش آمده که دیگر اسمش را بیحجابی نمیشود گذاشت، دامن یک وجب بالای زانو پوشیدن بیحجابی نیست لجامگسیختگی است. اینجور مدها تحفههای فرنگ است. تزریق نابابی است که از خارج در خون ما شده و با طبع ایرانی، با زندگی ایرانی، با رسوم و اعتقادات ایرانی سازگار نیست. عیب این کار بیشتر اینجاست که مد بالای زانو و مدهای فجیعی مثل آن بیش از هرجا در مدارس و دانشگاه راه یافته است. ما یک اساسنامهی فرهنگی داریم که طبق آن تمام دختران محصل باید لباس سادهای همطراز روپوشهای ارمک بپوشند و خانم معلمها و خانم دبیرها باید با سادهترین لباس و آرایش سر کلاس درس حاضر شوند اما متاسفانه قبل از آنکه به مرحلهی اجرا درآید عملا باطل شد و در بوتهی فراموشی افتاد. کلاسهای درس دختران ما بهخصوص در مدارس ملی طعنه به سالنهای مد و آرایش میزند. بعضی از خانم معلمها به جای آرایش انگار که کورکورانه مقلدند، به جای رقابت در درس و مشق به رقابت در بیپروا لباس پوشیدن و بیپروا هفت قلم آرایش کردن برخاستهاند.
دبیر شورای انجمنهای محلی ناحیه ۴ افزود:
- پارهای از مدارس برای جلب شاگرد بیشتر و در نتیجه پر کردن کیسههایی که برای تجارت دوختهاند، الگوی لباس محصلین را مدهای رنگ به رنگ پاریسی انتخاب کردهاند. اینها در عوض روشن کردن فکر دختران ما آنها را به تقلید و چشم و همچشمی تشویق و راغب میکنند. ما نمیگوییم مد بد است، ما دشمن زیبایی و برازندگی نیستیم ولی هر چیزی حدی دارد که تجاوز از آن حد نتیجهاش جز بیبندوباری، سرگردانی و ابتذال ندارد. ما نمیخواهیم آن خانمی که از زن بودن مثل طاووس فقط خودآرایی را یاد گرفته است، آن خانمی که هفتاد و هفت قلم آرایش کرده و به یک هنرپیشه شباهت بیشتری دارد تا یک معلم، مربی دختران ما باشد. ما نمیخواهیم دخترانمان در عوض تقوی و فضیلت و انسانیت، در مدارس آخرین پیشرفتهای دنیای مد را یاد بگیرند. اگر این گستاخیها نبود، اگر این بیبندوباریها و افراط و تفریطها نبود، حالا یک چادر سیاه توی این مملکت به چشم نمیخورد. از ماست که برماست...
سخنان آقای مظاهری در میان کف زدنهای شدید تمام شد و آقای جواد تفویضی دبیر دبیرستانهای ناحیهی یک رشتهی کلام را به دست گرفت:
- سر و دست شکستن محصلین در تقلید از مد هم از نظر اخلاقی و هم از جنبهی اقتصادی برای خانوادهها و برای اجتماع زیانآور است. ما در عمل میبینیم که اکثریت قریب به اتفاق محصلین که برای مد سینه چاک میدهند و با شور و ولع سرشان به جای دفتر و کتاب توی ژورنالهای مد است، تنبلترین محصلین هستند. علت روشن است: دویدن دنبال مد، فرصتی برای درس خواندن باقی نمیگذارد. این [از] زیان اخلاقی؛ اما ضرر اقتصادی این کار اینجاست که ما در حال حاضر در یک مرحلهی تاریخی جهش و انقلابیم. باید بهسرعت پیش رفت. باید شیرهی لحظهها را مکید و از هر لحظه حداکثر استفاده را نمود. نفوذ مد در یک جامعه روزها را کوتاهتر میکند، وقت را عاطل و باطل مینماید. وقت، امروز گرانتر از کیمیاست. این کیمیای گرامی را باید در لابراتوارها، در کتابخانهها، در ساختمان زندگی بهتر و در میدانهای ورزشی صرف کرد، نه در خیاطخانهها و سالنهای آرایش و مد.
از طرف دیگر: مسابقهی مد در دبیرستانها مخالف روح انقلابی است که در این کشور آغاز شده [منظور انقلاب سفید است]. برای اینکه هدف این انقلاب از بین بردن اختلافات طبقاتی است، در حالی که شیوع میکروب مدپرستی علاوه بر اینکه زن ایرانی را بیمار کرده، اختلافات طبقاتی را نمایانتر و بزرگتر ساخته است. وقتی کلاس درس میدان مسابقهی مد و ملکهی زیبایی بود، دختری که متعلق به خانوادهی مرفه و متمولی است بهآسانی میتواند هر روز یک رنگ و یک مد بپوشد، دامن بالای زانو به تن کند ولی تکلیف آن دختری که وابسته به یک خانوادهی طبقهی سه و چهار است چیست؟ او به زحمت و تازه پس از یک سال اگر این لباس برای کوتاه و تنگ شد، با مختصر دستکاری آن را به خواهر کوچکتر خود میدهد. اینگونه دختران که نمیتوانند همقدم دیگران باشند احساس حقارت میکنند. در آنها کینه و عقده به وجود میآید و نتیجهی آن بدبینی و دشمنی نسبت به همه کس و همه چیز است. در مدرسه باید بچهی وزیر و بچهی کارگر از حیث ظاهر مساوی باشند. هردو یک جور بپوشند و سر یک نیمکت بنشینند تا به آنها تفهیم شود همهی انسانها با هم یکساناند و پیشرفت هرکس مربوط به کوشش خود اوست. باید به دختر من و شما به خودی خود این احساس دست بدهد که زیبایی خوب است، اما زیبایی در برازندگی و برازندگی برای یک دختر در سادگی و طبیعی بودن است.
خر دجال
در جلسهی مخالفین مد بالای زانو به حمله کردن به مد مزبور قناعت نشد. این جلسه یک تاخت و تاز شدید بود به همهی مدهای فرنگیمآب افراطی و اصولا به مدپرستی. آقای سید اسماعیل اعرابی اظهار داشت:
- در جامعهای که هنوز آثار زنجیر اسارات بر دستهای زنان باقی است، در محیطی که زن وجهالمصالحهی مرد قرار میگیرد، در اجتماعی که زن را با روزی چهار ریال اجیر میکنند و به کرایه میگیرند، آیان این شتاب در تقلید از مدهای جورواجور، پیروی کورکورانه از مدهایی که با مذهب و قومیت ما هماهنگی ندارد، پسندیده است؟ کجای دنیا میپسندد که یک زن توی کوچه و خیابان با لباس اتاقخواب ظاهر شود؟! و تعجب نباید کرد اگر عدهای شلنگ تخته بیندازند و دنبال این خر دجال وسوسهانگیز راه بیفتند. من جز «خر دجال» اسم دیگری نمیتوانم روی یک چنین زنی بگذارم. من در این زمینه هر حرفی دارم در یک شعر خلاصه میکنم که برایتان میخوانم:
دختر امروز را که مادر فرداست/ طبعی بلند باید و فکری تابان
تا که به علم و هنر سپارد خاطر/ نی به زر و سیم و لولو و مرجان [...]
دنبالهی این گفتار را آقای حجتالاسلام ثقهالاسلامی گرفت که:
- زن ایرانی سینهچاک مد نیست. او به دنبال افسانههای مد انقلاب نکرده، او برای نشان دادن حقیقت زن ایرانی به آهنگ انقلاب برخاسته. آنها که مد بالای زانو میپوشند از ما نیستند. آنها فرنگیپرستاند، وگرنه در زندگی باید به دو اصل مسلم توجه شود: یکی آداب و سنن واقعی مذهب و دیگری رسوم و اعتقادات ملی که هردو به دنبال هم محفوظاند و حافظ یکدیگر. نه رسوم ملی و نه سنن مذهبی ما هیچکدام مد بالای زانو را تایید نمیکند. زن ایرانی باید لباس ایرانی بپوشد، همانطور که غذای ایرانی میخورد و به زبان ایرانی حرف میزند.
ما نمیگوییم مانکن نباشد، نمیگوییم رقاصه نباشد، نمیگوییم زن بار نباشد، فقط میگوییم اینها که به اقتضای شغلشان ناچارند شبیه عروسک لباس بپوشند و آرایش کنند، حق ندارند به عنوان زن ایرانی معرفی شوند. من چندی پیش در جشن یکی از مدارس دعوت داشتم، وقتی وارد صحن مدرسه شدم یک عروسک بزرگ و بزککرده به اندازهی یک آدم توجهم را جلب کرد که آن را کنار در ورودی تالار جشن گذاشته بودند. دامن بالای زانو تنش کرده بودند، چه دامنی. قدش به زحمت از یک وجب تجاوز میکرد! گریم صورت عروسک به اندازهای غلیظ بود که توی ذوق میزد. تعجب کردم که به چه منظور این عروسک قدی دامنکوتاه را کنار در گذاشتهاند! اما وقتی تعجبم بیشتر شد که دیدم عروسک رنگ و روغنی تکان میخورد. تازه فهمیدم که این یک عروسک نیست. فکر کردم پس حتما یک مانکن است که برای گرم کردن جشن دعوت شده است، اما این گمان هم باطل بود زیرا نیم ساعت بعد زیدی به من گفت که علیا مخدره با آن ریخت و قیافهی مضحک و عوضی ناظم دبیرستان است! تصورش را بکنید... آیا زن ایرانی این است. آیا من حق ندارم نگران دخترم باشم که باید زیر دست یک چنین خانم ناظمی درس زندگی بیاموزد؟!
به نام یک پدر
بر اثر این سخنان جلسه شور و هیجانی گرفته بود. با تمام شدن صحبت حجتالاسلام زمزمههایی از هر طرف در تالار پیچید:
- باید جلوی این بیبندوباریها را گرفت...
- دامنهای کوتاه را آتش بزنید...
- این مدهای مندرآوردی اخلاق جامعه را فاسد میکند...
صدای بلند آقای حاج افضلی شهردار ناحیهی چهار همهی این پچپچهها را تحتالشعاع قرار داد:
- من میخواهم از تمام این گفتوگوها نتیجه بگیرم، اینجا سی چهل تن از نمایندگان و معتمدین محلات جنوب تهران جمعاند. درواقع اظهارنظر این عده اظهارنظر قریب یک میلیون نفر از مردم تهران است. ما به نام پدر، به نام خانواده حرف میزنیم. ما میگوییم:
- مد بالای زانو سوغات نابابی برای جامعهی ایرانی است. این مد از زنها و دختران ما عروسک و مانکن میسازد. ما امروز علیه این مد قیام کردهایم تا فردا بهناچار به تحمل مدهای فجیعتری نباشیم. ما مد بالای زانو را تحریم میکنیم، برای اینکه بد است، فاسد است، هرزه است...
آخرین کلمات شهردار ناحیهی ۴ در میان غریو دستهجمعی حاضران محو شد:
- آفرین...
- احسنت... صحیح است...
۲۵۹