به گزارش خبرآنلاین، روزنامه اطلاعات نوشت: به این ترتیب که بعد از عملیات هفت اکتبر و ضربه کاری که رژیم اسرائیل(دانسته یا نادانسته) از نیروهای مقاومت خورد، توانست مشروعیت و جواز اجرای استراتژیهای «اختاپوس» و «مرگ با هزاران چاقو» خود را از قدرتهای جهانی بگیرد و در نتیجه با شدت و حدت تمام و بدون هیچ ملاحظه و رعایت خطوط قرمز، برنامه خود برای تضعیف و نابودی جبهه مقاومت و سران، تصمیم گیران و حامیان آن را به اجرا گذاشت.
در چنین فضایی سوریه که یک پل رابط بین نیروهای مقاومت بود، به هدف بعدی این رژیم بعد از غزه و لبنان تبدیل شد و البته با حمایتهای مالی و لجستیکی ترکیه، پروژه ساقط کردن اسد کلید خورد و اجرا شد.
پایگاه مردمی اسد در سالهای اخیر آنقدر تضعیف شده بود که کوچکترین تجمعی حتی از سوی حامیان وی در اطراف کاخ ریاست جمهوری شکل نگرفت و با ضعف یا تمرد ارتش از مقاومت در برابر نیروهای متجاوز، پایتخت سوریه به راحتی در اختیار آنها قرار گرفت.
بنابراین توطئه و برنامه ریزی خارجی و نارضایتی داخلی در سوریه دو عامل کلیدی بودند که سبب سقوط حکومت اسد شدند.
جبهه مقاومت از همان اوان شکل گیری بر پایه اعتقاد و حمایت مردم ایجاد شد و حال نیز باید تمام هم و غم خود را بر تداوم بخشی به حمایت همین پایه اصلی قرار دهد. نیروهای مقاومت در عراق و یمن باید ضمن تقویت جایگاه خود در جامعه، به ائتلافسازی با احزاب و گروههای مختلف بپردازند و شبکه خود را در بین مردم کشورهایشان گسترش دهند.
اما جمهوری اسلامی ایران که رهبر گروههای مقاومت است و در نتیجه بیش از همه در معرض تهدید و توطئه قرار دارد هم باید تدابیر جدی برای تقویت قدرت داخلی خود انجام دهد. هر چند بعد از حمله های وعده صادق ۱ و ۲ ایران به اسرائیل و نحوه پاسخگویی این رژیم به کشورمان، به نظر نمیرسد اسرائیل قصد حمله مستقیم به ایران و آغاز جنگی گسترده را داشته باشد، اما تحریک و تجهیز نیروهای مخالف نظام، جنگ رسانه ای، ایجاد نارضایتی عمومی در بین مردم، حملات سایبری و هوشمند به مراکز کلیدی و ناکارآمد جلوه دادن نظام حکمرانی در ایران احتمالا در رأس برنامه های این رژیم علیه ایران قرار دارند.
در چنین شرایطی گام اول مواجهه شفاف و واقعگرایانه با تهدیدات موجود است؛ تکذیب و انکار و شعارهای بیپشتوانه نه فقط دردی از کشور دوا نمیکند، بلکه ممکن است سبب رخوت و سستی در برنامهریزی برای مواجهه دقیق و جدی با تهدیدات موجود شود.
خاورمیانه امروز در حال تغییر چهره است؛ رژیم اسرائیل با همکاری دولت آمریکا در تلاش است تا رهبر این تغییرات باشد و سیر تحولات را به نفع خود جهت بدهد؛ ترکیه و کشورهای عرب خلیج فارس نیز به دنبال جایابی جدید برای خود در این شرایط نوین هستند؛ روسیه فقط به فکر خروج آبرومندانه و کم ضرر خود از باتلاق اوکراین است و چین جز به حفظ و ارتقای قدرت اقتصادی و تقویت هژمون جهانی خود در این آشفته بازار به چیز دیگری اهمیت نمی دهد. تصمیم گیران و دیپلماتهای ایرانی باید این واقعیتها را ببینند و با صحبت شفاف در مورد آنها نشان دهند که برای این شرایط برنامهریزی و آمادگی دارند.
23302