این قانون با تأکید بر پوشش اسلامی بهعنوان یک الزام قانونی، شامل مقررات سختگیرانهای برای کلیهی گروههای سنی است. از منظر حقوقی، موضوع اصلی تضاد این قانون با برخی اصول حقوق کودک است که در کنوانسیون حقوق کودک ملل متحد (که ایران نیز به آن پیوسته) مطرح شدهاند، از جمله حق آزادی، حق آموزش بدون تبعیض و حق حفاظت از آسیبهای روانی. قانون موسوم به حجاب و عفاف در تقابل با حقوق بنیادین کودکان وفقِ قوانین بینالمللی و داخلی کشورِ عزیزمان ایران است. این متن در فصل پنجم خود از مادهی ۳۷ تا ۷۴ به تعیین مجازات برای طیف وسیعی از پوششهای عرفی تحت عناوینی از قبیل برهنگی، بیعفتی، کشف حجاب و بدپوششی در انظار عمومی، معابر یا اماکن عمومی اعم از فضای حقیقی یا مجازی پرداخته و در این میان برای کودکان ۹ تا ۱۸ سال نیز جرم انگاریهای جدیدی را در نظر گرفته است. پیامدهای اجتماعی و روانی این قانون چگونه قابل تحلیل است؟
۱- افزایش فشار اجتماعی بر کودکان؛ کودکانی که پوشش مورد نظر قانون را رعایت نمیکنند، ممکن است با طرد اجتماعی یا تنبیه سخت مواجه شوند. این امر میتواند باعث شکلگیری احساس گناه و انزوا در آنها شود.
۲- اضطراب و کاهش اعتماد به نفس و نقض حق بر سلامت روان کودکان؛ الزام به رعایت پوشش خاص میتواند فشار روانی بر کودکان وارد نماید، بهویژه زمانی که این الزام با تحقیر یا تنبیه همراه باشد که حق بر سلامت روان آنان نقض میگردد.
۳- ایجاد شکاف هویتی؛ کودکان ممکن است میان ارزشهای خانوادگی و اجتماعی خود و الزامات قانونی دچار تعارض شوند که میتواند به شکاف هویتی و بحران خودشناسی منجر شود.
قانون عفاف و حجاب اگرچه ممکن است با نیتِ تقویتِ ارزشهای دینی و اجتماعی وضع شده باشد، اما اجرای آن بدون توجه به حقوق کودکان میتواند آثار مخربی بر سلامتِ روانی، اجتماعی و حقوقی آنها داشته باشد. بازنگری در این قانون و سازگارسازی آن با استانداردهای بینالمللی حقوق بشر و أوضاع و أحوال روز جامعه بخصوص نسل زِد و آلفا، گامی ضروری برای حمایت از کودکان نسل آینده است. قانون جدید عفاف و حجاب در ایران، که با هدف کنترل اجتماعی و ترویج ارزشهای اسلامی طراحی شده است، پیامدهای گستردهای بر گروههای مختلف اجتماعی دارد.
کودکان و نوجوانان نسل زد و نسل آلفا بهدلیل ویژگیهای خاص فرهنگی و ارتباط نزدیک با دنیای دیجیتال، بیش از سایر گروهها از این قانون تأثیر میپذیرند. نوعی واگرایی در اقشارِ مختلف در طول این سالیان پیدا شده است که کانون آن مربوط به نسل جدید است که نسل زد و آلفا خوانده میشوند. کودکان بزرگترین سرمایهی جامعهی ما در عصر هوشِمصنوعی و عصر بحرانهای چندبعدی هستند و ما برای تغییر دادن سرنوشت این کشور و ساختن آیندهای بهتر به ایشان امیدواریم. یادمان باشد که فرصتها را نمیشود به تعویق انداخت، اگر چنین شود، فرصتها فاسد میشوند و فرصت فاسد میتواند بدل به تهدید شود.
* مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان