سرویس فرهنگ و هنر مشرق -در اغلب مستندهایی که در این سالهای در ارگانها و سازمانهای مختلف ساخته شده، کلیشهای ساختاری به صورت ثابت حاکم است که در مستندسازی فارسی و ایرانی تبدیل به فرمول شده است.
گماردن چند شاهدعینی مرتبط با زمینه اصلی روایت در مقابل دوربین، کشف چند فیلم آرشیوی، نگارش یه متن سوزناک یا گزارشی درباره سوژه و استفاده از صدای یک گوینده یا دوبلور شاخص.
آنچه اشاره شد «کلیشه» رسمی تولیدات سینمای مستند ملی در چهار دهه اخیر است.
طبیعی است که حوزه مستند با همه پتانسیلها و استعدادهای موجود به دلیل حاکمیت این کلیشه، اغلب به ورطه تکرار میافتد و جریان حاکم تولید مستند، حاضر به پذیرفتن عبور ازکلیشههای مورد اشاره نیست.
با هبوط تدریجی جشنواره حقیقت، عدهای از سازندگان آثار که قائل به کلیشههای ساختاری نیستند، خودنمایی کردند. البته در حوزه مستند هر مولفی، فعالیتی خارج از قواعد توصیف شده انجام دهد، به خودنمایی متهم خواهد شد.
در سال ۱۴۰۰ و در پانزدهمین جشنواره سینما حقیقت، یکی از مستندسازانی که با اثرش فضای جشنواره را تحت تاثیر قرار داد، جعفر صادقی است.
او اهل انجام کارهای دشوار برای رهایی از هر کلیشهای است، این مستندساز حوزه آثار ورزشی است با مستند «سمفنونی حمید» دست به یک دگرگونی محتوایی و ساختاری در تولید اثرش زد.
ادامه سبک متفاوت صادقی در آخرین اثر او «شگرد» از یک بلوغ و رهایی حکایت دارد. مستندسازی که از کلیشههای چهل و اندی سال اخیر رها شده و سبک او به مستندسازان، موج نوین مستند، در دهه چهل و پنجاه تنه میزند.
صادقی در مستندسازی از تبار مولفانی همچون کامران شیردل است که با وسواس «بوم سیمین» را ساخت و آرایههای بصریاش مبتنی بر یک سناریو، موج نوین سینمای مستند را تقویت کرد.
مستند «شگرد» در پرداختن به قهرمانان بومی نوجوانش یادآور فیلم مستند «اون شب که بارون آمد» از کامران شیردل است که روایت فیلم در یکی از روستاهای اطراف گرگان رخ میدهد.
مستند «اون شب که بارون آمد» شیردل در سال ۱۳۴۷ به سفارش وزارت فرهنگ ساخته و پس از آن توقیف شد. فیلم روایتگر کنش قهرمانانه نوجوانی اهل روستای ولنگان است که روایت او در آن مستند به داستان بارها شنیده شده دهقان فداکار، شباهت دارد. فیلم به مدت شش سال توقیف و در سال ۱۳۵۳ برنده جایزه بزرگ سومین جشنواره بینالملی فیلم تهران شد.
شگرد از منظر «مردم شناسی» و سبک «جستجوگرش» یادآور همان فیلم است. اگر در «اون شب که بارون آمد» با یک نوجوان شیردل مازنی مواجه هستیم که میخواهد فردیت قهرمانانه خود را به جامعه اثبات کند، در این فیلم نیز با طیفی وسیعی از همان نوجوانان مواجه هستیم.
مهمترین ویژگی ساختارشکنانه شگرد مشابه قالب مدرن شیردل این است با اینکه در فضایی ورزشی ساخته شده، دارای یک سناریوی کاملا سازمان دهی شده و هدفمند است.
توجه به فقر در سال ۱۳۴۷ مورد توجه شیردل بود و در «اون شب که بارون آمد» به شدت خودنمایی میکرد، به همین دلیل شش سال فیلم او توقیف میشود.
فقر در «شگرد» از اهمیت خاصی برخودار است با این تفاوت که کارگردان جایگاه اجتماعی شخصیت محوری اثرش «جواد اندیشه» و حرکت اجتماعی او را در قالب یک NGO ورزشی مردمنهاد با همین دستاویز تباه نمیکند.
فقری که در متن اثر، نامحسوس است اما در زیست و حرکت شخصیتهای فیلم موجب یک جهش مردمی قابل تامل است.
جواد اندیشه در روستای صیدآباد با تنها دارایی اش که یک نیسان است به کسب و کار روزانه و عادی خود مشغول است اما از چند سال قبل خروش میکند و تنهایی منبع کسب و کارش را میفروشد و باشگاه کشتی رایگانی را تاسیس میکند تا انگیزههای روانی جامعه افسرده شهر کوچک خود را که با معضل گسترده اعتیاد مواجه است، تقویت کند.
باشگاهداری در هر نقطه از جهان امری پولساز است و ما با باشگاهی مواجه میشویم که حضور و تمرین و شرکت در مسابقات استانی و کشور برای حاضران در این باشگاه رایگان و بر عهده موسس است.
جواد اندیشه، اندیشه حکمرانان ورزشی کشور را به چالش میکشد. او زیر ساخت ورزشی استعداد خیزی را برای مردم شهر خود توسعه داده و در این مسیر از هیج مزیت نسبی و حمایتی برخودار نیست، همین مسئله موجب همدلی عمیق تماشاگر با شخصیتهای اصلی فیلم میشود.
سالها بعد در مقابل دوربین تلویزیون وقتی قهرمانی از باشگاه «اندیشه»، مدال طلای المیپک را کسب کرد که این اتفاق حتما رخ خواهد داد باید به گزارشگر مشهور کشتی اشاره کنیم که به جای عبارت مشهور نان پدر و شیر مادر، به ایثار مردی اشاره کنیم که از تمام زندگی خود گذشت تا قهرمان تربیت کند.