روزنامه اعتماد در یادداشتی با عنوان «فیلترینگ راهبندان امروز، بنبست آینده!» به بررسی آفتهای فیلترینگ چه در حال و چه در آینده پرداخته است.
این روزنامه در این زمینه نوشت: نمیدانم اصحابِ راستکیش و قیممآب فیلترینگ، در کدام دوره از تاریخ بشر سیر میکنند. فقط این را میدانم که تا همین جا هم حسابی آیندهفروشی کردهاند.
میگویم «آیندهفروشی»، چون نتایج ویرانگر تنگنظری آنها نه امروز که در آیندهای نهچندان دور بهطور کامل آشکار خواهد شد؛ آیندهای که فقط متعلق به آنها نیست، بلکه زیستگاه نسلهایی است که یا هنوز به «سن تکلیف علمی» و تصمیمگیری نرسیدهاند یا اصلا به دنیا نیامدهاند. آیندهای که نه در قلمروی سختِ قدرت که یکسر در قلمروی قدرت نرم مجهز به هوش مصنوعی تعریف میشود. آیندهای که همین الان، همین الانی که این متن نوشته میشود، بخشی از آن به گذشته تبدیل شده است.
اینجا سخن از سلیقه شخصی نیست. اینجا صحبت از یک پارادایم است؛ همان پارادایمی که توماس کوهن در کتاب «ساختار انقلابهای علمی»، تغییر آن را مشروط به انباشت پرسشهای بیپاسخ و آغاز یک دوره جدید اندیشهگانی میداند. پارادایم یا «علمِ هنجاری» امروز هم چه بخواهیم و چه نخواهیم با موج سهمگین هوش مصنوعی تعریف میشود.
چندی پیش ایلان ماسک، سرمایهدار مشهور امریکایی و از بنیانگذاران موسسه ترویج هوش مصنوعی اُپناِیآی که برای پیاده کردن اَبَرپروژههای فناورانه خود سر از عالم سیاست هم درآورده و به دولت دونالد ترامپ پیوسته است، در توییتی جنجالی مدعی شد که هوش مصنوعی به زودی پزشکان و وکلا را با اختلاف زیاد شکست میدهد.
این پیشبینی ماسک متکی به دادههای پژوهشگران یک مرکز پزشکی در بوستون بود که در پژوهشهای خود متوجه شده بودند بات مکالمه «چتجیپیتی» به تنهایی بهتر از پزشکان عمل میکند.
نکته مهم و جنجالیِ این توییت ماسک، ادعای پیشی گرفتن هوش مصنوعی از تمام انسانها در همه مهارتها بود. او در همین توییت نقش انسانها را در آینده هوشمند علم، به «موجودات پشتیبان بیولوژیک برای هوشمندی» و «منبعی برای اعمال اراده» فروکاسته بود.
نمیدانم هیچ یک از عالیجنابانی که در شورای عالی فضای مجازی، آینده علم و ابتکار عمل ایرانیها را با یکسری مغالطات به گروگان گرفتهاند، معنی این حرف اخیر ماسک را میفهمند؟ آیا این حرف درباره شیوه زیست انسان آینده و آن هم آینده نزدیک، هیچ تکانهای در ذهن این افراد ایجاد میکند؟ آیا از نظر آنها در برابر این گسست بزرگِ فناوری و نشت و نفوذ بیمحابای آن به تمام ارکان زندگی بشر، ما ایرانیها قرار است به غار یا به عصر کشاورزی برگردیم؟ آیا اصلا دنیای بیرحم مجهز به این فناوری پرزور و بیسابقه، با آن مزیتهای مطلقی که به دارندگان خود میبخشد، اجازه همین بازگشت به دوران کشاورزی را هم به ما خواهد داد؟
توقف امروز در گذشته و آینده در امروز- شاید به نظر گزاف بیاید اینکه بگوییم در آیندهای نه چندان دور، برخورداری از فناوری فراگیرِ هوش مصنوعی، حتی از نفت و گاز، آب و غذا و ابزارهای سختِ قدرت مانند موشک و بمب اتم نیز مهمتر خواهد بود. اما در حقیقت این فناوری قدرتمند تا همین جا هم نشان داده که میتواند بسیاری از کمبودهای حکمرانی مدرن را جبران کند و مسیرهای تازهای برای پیشرفت و اقتدار دارندگانش هموار سازد. به عبارتی آنچه امروزه در برابر ما قرار دارد، نبردی میان دو سیستم فنی یا دو روش مدیریتی نیست؛ بلکه مبارزه بر سر هویت و جایگاه ما در دنیای فرداست.
آیا ما قرار است در دنیای فردا به عنوان جغرافیای از دست رفتهای دیده شویم که قادر به همگامی با تحولات جهانی نیست؟ در دنیای جدید، برخلاف تصور قدیمِ برخی مسوولان، دیگر قدرت نه در سلاحهای سخت و نه در مرزهای جغرافیایی که در قدرت نرم و توانمندیهای فکری و فناورانه است. خیال خام اینکه، فیلترینگ را در این دنیای سراسر دیجیتال به عنوان یک ابزار محافظ برای جامعه در نظر بگیریم.
این ابزار به هیچ وجه نمیتواند از عواقب اجتنابناپذیر پیشرفت فناوریها جلوگیری کند، بلکه تنها زمان پیوست و پیشرفتِ ما را به تاخیر میاندازد. پرسش مهم اینکه با تداوم سیاست فیلترینگ، قرار است از چه کسانی و در برابر چه چیزهایی صیانت کنیم؟ یا به عبارتی، ترس اصحاب و اربابِ فیلترینگ از چیست؟ آیا هدف آنها واقعا مقابله با محتوای مبتذل و منفی موجود در اینترنت است؟ اگر چنین است، پس چرا به موازات گسترش فیلترینگ، این قبیل محتواها همچنان به راحتی در دسترس هستند؟ آیا فیلتر کردن کانالهای خبری یا شبکههای اجتماعی واقعا توانسته از تاثیرگذاری آنها بکاهد؟ پاسخ واضح است. این سیاستها نه تنها مانع از گسترش اطلاعات نشدهاند، بلکه خود به تولیدکننده محتواهای انتقادی تبدیل شدهاند. بهطوری که هر اقدامی برای اعمال محدودیت، بلافاصله خوراک جدیدی برای همان شبکهها و منابعی میشود که هدف اصلی این سیاستها هستند.
تجربه جهانی نشان داده که بهترین راهکار، ارتقای سواد دیجیتال و آموزش مهارتهای تفکر انتقادی به شهروندان است. جامعهای که توانایی تحلیل اطلاعات و ارزیابی منابع را داشته باشد، از موج اطلاعات نادرست و مخرب آسیب نمیبیند. تجارب کشورهای مختلف نشان میدهند که فیلترینگ در بلندمدت تنها باعث عقبماندگی و انزوای کشورها در سطح جهانی خواهد شد. این اقدامات در نهایت چیزی جز توقف امروز در گذشته و آینده در امروز نیست.
مسوولیت تاریخی در قبال نسلهای آینده- در جایی که جهان به سوی هوش مصنوعی، دادههای کلان و فناوریهای شبکهمحور پیش میرود، ایران اگر قرار باشد در این مسیر گام بردارد، به اکوسیستم باز و پویای فناوری نیاز دارد. در این میان، جوانان ایرانی به عنوان پیشرانان آینده، باید اجازه داشته باشند تا بدون هرگونه قید و قرار محدودکنندهای، توانمندیهای خود را در یک عرصه جهانی، در دنیای بدون مرز دیجیتال بروز دهند. این مسوولیت نسلهای امروز است که مسیر را برای نسلهای فردا هموار کنند.
اصحاب فیلترینگ باید به این پرسش پاسخ بدهند که با فیلترینگ چگونه میتوان به فرمان رهبری درباره تعمیق دانش در زمینه هوش مصنوعی عمل کرد؟ این حوزه به ارتباطات باز و تبادل دادهها وابسته است؛ از دسترسی به مقالات و پژوهشهای جهانی گرفته تا تعامل با متخصصان، هیچ یک در فضایی بسته امکانپذیر نیست یا اگر بخواهیم به نمونهای ملموستر اشاره کنیم، چطور میتوان در سایه فیلترینگ، صنعت گردشگری را که برای پیشرفت اقتصادی کشور این همه بر آن تاکید میشود، سامان داد؟
این صنعت، در جهان امروز، به شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای تبلیغاتی بینالملل وابسته است. کشوری که نتواند در این فضا حضور موثر داشته باشد، بدیهی است که از این اقتصاد پررونق کنار گذاشته میشود. در زمینه اقتصاد فرهنگ و هنر نیز با مساله مشابهی مواجهیم. امروزه، هنرها بیش از هر زمان دیگری به پلتفرمهای آنلاین برای ارتباط با مخاطبان وابستهاند.
هنرمندان ایرانی که در داخل کشور فعالیت میکنند، چگونه میتوانند در این اقتصاد جهانی جایگاهی داشته باشند وقتی ابزارهای اصلی ارتباطی آنها یا فیلتر شدهاند یا دسترسی به آنها با محدودیت مواجه است؟ اینجاست که باید دوباره پرسید که آیا سیاستگذاران با اتخاذ چنین تصمیمی، مسوولیت تاریخی خود را در قبال نسلهای آینده به درستی درک میکنند؟ آیا آنها میدانند که آثار فیلترینگ به امروز محدود نمیشود و آیندهای را رقم میزند که ممکن است مملو از سرخوردگی و عقبماندگی باشد؟ سیاستهای فیلترینگ اعتماد عمومی به حاکمیت را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. وقتی مردم احساس کنند از دسترسی آزادانه آنها جلوگیری میشود، به تدریج حس اعتماد و همراهی خود را از دست میدهند. بیتردید این فاصله میان مردم و حکومت، تهدیدی بزرگتر از هر محتوای نامطلوب در اینترنت است.
نویسنده: محمد شمخانی