روزنامه هم میهن نوشت: هرچه زمان میگذرد ابعاد بیشتری از منطق پشتپرده مصوبه حجاب آشکار میشود. از جمله حالا چون دیدهاند هیچ راه دیگری برای توجیه ماجرا نمانده است، آخرین تیر ترکش را بیرون کشیدهاند و زبان به احتمال خطر امنیتی باز کرده و میگویند: «جوانانی مذهبی هستند حکومت را از خودشان میدانند، داوطلب میشوند برای جنگ و جلوی تیر رفتن، و اگر احساس کند حکومت دیگر خیلی اسلامی نیست برای چه باید برود جلوی تیر؟ اگر این ذهنیت ایجاد شود آدمهایی که باید از کشور دفاع کنند دفاع نخواهند کرد و ایران به سوریه تبدیل میشود، ارتشش نمیجنگد. این بحث حجاب بُعد سیاست خارجی ایجاد میکند.»یعنی اگر قانون حجاب اجرا نشود؛ دیگر کسی برای جنگیدن و تیر خوردن نخواهد رفت! و ایران سوریه میشود و ارتشش نمیجنگد.
این نهایت استدلال طرفداران مصوبه حجاب است که با درایت شورایعالی امنیتملی فعلاً و تا اطلاع ثانوی نادیده گرفته شده است.
این رویکرد از سوی نظریهپرداز سیاست خارجی اصولگرایان تندرو[فواد ایزدی] اظهار شده است.
هنگامی که قافیه به مشکل بخورد، هر حرفی زده میشود. بیایید این فرض نادرست را موقتاً بپذیریم که فقط جوانان مذهبی و به عشق تصورشان از اسلامی بودن حکومت حاضرند برای دفاع از خودشان بجنگند و درغیراینصورت آنان خود را جلوی تیر نخواهند برد و در نتیجه این رفتار، مشکل امنیتی و سیاست خارجی ایجاد میکند.
اولین ایراد این است که این رویکرد سرباز را نه سرباز مردم و کشور بلکه سرباز خود و حکومت میداند و این بزرگترین ضربه به امنیتملی است. گویی، چنین سربازی فقط میخواهد از خودش و حکومت دفاع کند و نه از سرزمین و مردم خود. در این صورت، دفاع از سرزمین کلاً منتفی میشود و هرکس که میجنگد، مدافع حکومت است و نه مردم و میهن.
دومین ایراد و عجیبتر اینکه، اسلامی بودن را تقلیل دادهاند به حجاب؛ درحالیکه در سراسر قرآن و سیره پیامبر و امامان، ویژگیهای مطلوب ذکرشده برای یک جامعه اسلامی چیزهای دیگری است. اخلاق و راستگویی، قسط و عدالت و قضاوت علیوار، نبود فقر، رواج معنویت، آزادی و کرامت انسان و نیکوکاری، عبادات خالصانه و نبودن فساد و ریا و تزویر و تبعیض، نفی ربا که فعلاً از سر و کول اقتصاد کشور بالا میرود.
اگر آنان معتقدند که اینها در جامعه هست، پس جای بحثی نمیماند و اگر به هر نسبتی نیست، پس اول اینها را باید حل کرد؛ زیرا به نسبت وجود این موارد حکومت از اسلامی دور است. معلوم است که چنین درکی از حجاب بهعنوان مهمترین ویژگی از اسلامیت جامعه، حتی واپسگراتر از ارتجاعیترین نیروهای سلفی است.
سومین ایراد و مهمتر اینکه، تمامی شاخصهای موجود و شواهد نشان میدهد که گرایش دینی به دلیل همین رفتارها در حال افول است و نسبت به دو دهه پیش افت زیادی کرده است.
نماز خواندن و روزه گرفتن نشانه التزام عبادی در یک جامعه اسلامی است یا انداختن یک شال روی سر بدون هیچ التزامی یا عقیدهای به این فرایض؟ داشتن روسری مهمتر است یا اجرای عدالت و برابری و رفع فقر و نبودن ریاکاری و تزویر و فسادهای میلیارد دلاری؟
بهعلاوه، ایران ملک مشاع ۸۵میلیون نفر است. قرار نیست سرنوشت آن را به یک برداشت محدود و نادرست گره زد. اگر چنین است، پس چرا سربازی اجباری را حذف نمیکنید؟ چرا همچنان همه جوانان باید به خدمت سربازی بروند؟ آیا غیرمعتقدین به این برداشت را از رزم و سربازی معاف میکنید؟ آیا این حرف بهمعنای توصیه به جوانان و سربازان و شهروندان نیست که از جنگ فرار کنید، جنگ برای دفاع از میهن نیست، بلکه جنگ اعتقادی برای حیات گروهی اندک است؟
نکته بعدی اینکه اگر چنین است؛ چرا باید حضور در جنگ را بر سر دیگران منت گذاشت؟ بگذریم از اینکه جنگ بعدی (اگر خدایناکرده رخ دهد) بیش از اینکه در سنگرهای خط مقدم باشد، پشت کیبوردهای کامپیوتر است که از هزاران کیلومتر آن سوی کشور شلیک میکنند. بنابراین، ماجرا قدری متفاوت شده است؛ ولی هنوز عدهای در حالوهوای جنگهای قرن هفدهمی هستند و جالب اینکه با چنین سطح فهمی از مقولات جنگ و سیاست، مدام بهعنوان استراتژیست و نظریهپرداز سیاستخارجی و روابط بینالملل در تلویزیون و رسانههای رسمی دعوت میشوند و اظهار فَضل میکنند.
ما باید تعریفی از حکومت و کشور بدهیم که رنگینکمانی باشد و همه رنگها و سلایق موجود کشور در این رنگینکمان جایی برای خود بیابند و قرار نیست که مردم را شعبهشعبه کنیم و هر کس را با انگ و اتهامی خارج از دایره ملت ایران تعریف کنیم که پایان این راه کسی جز تعداد معدودی نخواهند ماند.
سوریه به همین دلیل به چنین سرنوشتی دچار شد که اتکای ارتش آن به جمعی و عدهای معدود منحصر شد و دریای بیکران مردم به حاشیه رانده شدند که اگر چنین نبود، از ابتدا هم با بحران مواجه نمیشد که کار به چنین مرحلهای برسد.
وقتی رزمندگان می جنگیدند شما امریکا بودید
همچنین سات عصرایران در یادداشتی نوشت: فواد ایزدی استاد دانشگاه و تحلیلگر همه جا حاضر اصولگرا در چرایی الزام زنان و دختران به حجاب گفته است: ما یک سری جوان داریم که اگر برای کشور مشکل ایجاد شود آنها باید بروند جلوی تیر، چارهای نیست و میروند. برای چه میروند؟ چون احساسات این است این جمهوری اسلامی است، این جوانها مذهبی هستند حکومت را از خودشان میدانند، داوطلب میشوند برای رفتن جلوی تیر، این فرد اگر احساس کند حکومت دیگر خیلی اسلامی نیست برای چه باید برود جلوی تیر؟!
هر چند حجاب به عنوان یک امر دینی، مورد احترام است ولی فارغ از اصل حجاب و صرفاً درباره مهملات و مزخرفاتی که به نام دفاع از حجاب به خورد جامعه داده می شود، نکات زیر را متذکر می شویم:
۱ - سال ها برای ترویج حجاب به زنان و دختران گفتند که حجاب مصونیت است نه محدودیت؛ یعنی وقتی حجاب دارید، خودتان امنیت دارید و بهتر است از برای امنیت خودتان هم که شده، حجاب تان را رعایت کنید و حتی زنان به مروارید و حجاب به صدف تشبیه شد و تصویر سازی هم کردند که خیلی خوب جا بیفتد ؛ سال ها گفته شد که حجاب دستور خداوند است و برای تقرب به خدا باید حجاب داشته باشید؛ سال ها گفته شد که حجاب، نشانه شخصیت والای و کرامت یک زن است، پس برای حفظ شخصیت و کرامت تان حجاب تان را رعایت کنید؛ سال های گفته شد که حجاب قانون کشور است و هر شهروندی باید قانون را محترم بشمارد، سال ها گفته شد اگر حجاب تان را رعایت نکنید، مجازات می شوید و محرومیت خواهید داشت و ... .
نتیجه این همه دعوت و توضیح و تشبیه و ترغیب و تهدید چه شد؟ آیا تعداد زنان و دخترانی که حجاب دارند روز به روز و سال به سال کمتر نشد؟!
بعد از ناکامی همه آن روش ها و سخن ها و استدلال ها در گسترش حجاب ، غم انگیز، تاسف بار و رقت انگیز و صد البته بسیار مشکوک است که کسی با عنوان دکتر و استاد دانشگاه و تحلیلگر اصولگرا بیاید و دلیل تازه ای برای الزام زنان و دختران به حجاب روی دایره بریزد و با استدلالی احمقانه بگوید هدف از حجاب این است که جوانان کشور بروند جلوی تیر!
یکی نیست از این دانای کل بپرسد زنی که نه برای تقرب به خدا و برای مروارید بودن و نه از ترس جریمه، حاضر نمی شود آن گونه که شما می خواهید حجاب بر سر کند، چگونه با این استدلال نابخردانه قانع می شود که حجاب داشته باشد؟!
۲ - شاید پاسخ دهد که روی سخن با حکومت است که برای حفظ نیروهایی که برایش جلوی تیر می روند، زنان را ملزم به حفظ حجاب کند!
این پاسخ نیز بسیار تهی مغز است و بیش از هر چیز دیگری وهن نظام اسلامی است؛ اساساً فلسفه تشکیل حکومت اسلامی بستر سازی برای اجرای شریعت است. با این حال، جناب ایزدی، می گوید اصرار بر رعایت حجاب، نه برای اجرای شریعت که برای حفظ حکومت است. به بیان دیگر و وسیع تر با استدلال او ، دین در خدمت حکومت دینی است نه حکومت دینی در خدمت دین!
آیا آقای ایزدی، وقتی داشته چنین مهملی می بافته به تالی فاسد آن فکر می کرده است؟!
۳ - گفته است اگر جوانان مذهبی ببینند که حکومت دیگر اسلامی نیست، انگیزه ای برای دفاع از آن نخواهند داشت. سوال این است که آیا تنها چیزی که حکومت را دینی می کند، حجاب زنان است یا حکومت دینی وظایف دیگری هم دارد که اگر بدان ها عمل نکند، حامیانش دلسرد می شوند؟ مثلاً اجرای عدالت درباره دانه درشت ها و رانت خوارها و زمین خوارها و باغ خوارها، بستر سازی برای حضور همه شایستگان در مصادر تصمیم گیری، تضمین حداقل های زندگی، تامین امنیت عمومی، حراست از آزادی های فردی و اجتماعی و ... .
آیا به نظر آقای دکتر، اگر جوان مذهبی تبعیض را با تمام وجود در جامعه لمس کند، صدای خرد شدن خانواده اش را زیر بار تورم و گرانی ناشی از بی کفایتی دولتمردان بشنود و حضور مافیاهای رانتخوار را که از نفت گرفته تا فیلترینگ، خون مردم را در شیشه می کنند، ببنید، دلسرد نمی شود و همچنان جلوی تیر می رود ولی اگر ببیند تعدادی از زنان حجاب ندارند، نمی رود؟ یعنی جناب ایزدی عقل جوان امروزی در همین حد می بینید؟ یا برای حکومت اسلامی، شأنی جز مراقبت از روسری زنان قائل نیست؟!
۴ - اصل این است که اگر خدای ناکرده روزی تعرضی به ایران شود، همه مردم از میهن شان دفاع می کنند. ولی نگاهی مخربی که امثال فواد ایزدی دارند، باعث جداسازی حکومت از میهن و مردم می شود و از این روست که می گوید "جوانان مذهبی" برای حفظ "حکومت" جلوی تیر می رود و نمی گوید "همه مردم" برای حفظ "کشور" جلوی تیر می روند.
این خط، یعنی جدا سازی مردم و کشور از حکومت، همان خط راهبردی است که آمریکا از زمان جرج بوش آن را به طور علنی اعلام کرده و پی گرفته است و اکنون، افرادی مانند فواد ایزدی در ظاهر اصولگرا، با ادبیاتی دیگر، در حال پیگیری اش هستند.
باید به جناب ایزدی و همفکرانش یادآور شد که هم و غم حکومت، باید جلب رضایت عمومی باشد و نه گروه خاصی؛ فهمیدنش اینقدر سخت است یا خودشان را به آن راه زده اند؟!
۵ - همین آقای فواد ایزدی، در اوج سال های جنگ هشت ساله در حالی که هم سن و سال هایش در جبهه های جنگ جلوی تیر می رفتند، همراه خانواده به آمریکا رفت و سال ها پس از پایان جنگ به کشور برگشته است. کسی که وقتی سن و سالش ایجاب می کرده برای دفاع از کشور یا به قول حودش حکومت اسلامی جلوی تیر برود، به جای رفتن به جبهه، به آمریکا رفته، اکنون با چه رویی فلسفه می بافد درباب روش های فرستادن جوانان مذهبی جلوی تیر؟!