به گزارش خبرنگار گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد، علاالدبن میرمحمد صادقی، چهره نامآشنای اقتصاد و تجارت ایران، عصر امروز درگذشت. بسیاری نام او را گره خورده با تاسیس بنیادهایی ماندگار در اقتصاد ایران میدانند و برخی معرفی شخصیت او را با دشواریهای بسیاری همراه میدانند.
او از اقتصاد تا سیاست و از مدرسهسازی تا راهاندازی صندوقهای قرضالحسنه و موسسات خیریه، کارنامهای درخشان را در پرونده کاری خود به ثبت رسانده و نامش در فهرست کارآفرینانی قرار گرفته است که توانسته نشان امینالضرب را به نام خود ثبت کند.
بسیاری او را همزمان مرد بازار و سیاست و نیکوکار بزرگ لقب دادهاند و حتی از او، چهرهای مبارز و شاخص در بازار تهران یاد میکنند که در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای سیاسی بسیاری را صورت داده و از جمله چهرههای سیاسی و اقتصادی سرشناس و مورد اعتماد سالهای پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نام گرفته است.
نام میرمحمدصادقی، بارها و بارها در کنار چهرههای شاخصی مانند شهید مهدی عراقی، سعید امانی، شهید صادق اسلامی، حبیبالله شفیق، ابوالفضل توکلی بینا، محمدرضا اعتمادیان، تقی سید خاموشی، محمود مانیان، محمود میرفندرسکی، احمد احمد، حبیبالله عسگر اولادی، ابوالفضل حاج حیدری و اسدالله بادامچیان ذکر کردهاند و او را در زمره بازاریانی قرار میدهند که همراهی با شهید مطهری و شهید بهشتی را پیش گرفته بودند
میرمحمدصادقی، زمانی در حلقه بنیانگذاران موتلفه اسلامی و از اعضای شورای مرکزی این گروه بود؛ اما شهرت او بیش از آنکه با سیاست مرتبط باشد به اقتصاد و امور خیریه گره خورده است.
وی از سرشناسترین بازاریان ایرانی و معتبرترین صنعتگران و فعالان معدن کشور به شمار میآید که در تاسیس صندوقهای قرض الحسنه در سراسر کشور نقش کلیدی ایفا کرده است؛ ضمن اینکه همانطور که در کتاب پنجرهای به گذشته که روایت زندگی او بوده هم ذکر شده، در تاسیس کارخانههای صنعتی سیمان، گچ، کشتیرانی خصوصی، تجارت چای و قماش ایفای نقش نموده و در کارنامه خود، در تاسیس یا تداوم کار بیش از ۱۰۰ مدرسه و موسسه فرهنگی در کشور نقش اساسی داشته است که شاخصترین آنها مدارس علوی، نیکان، رفاه، سادات، ۲۲ بهمن و مدارس وابسته به جامعه تعلیمات اسلامی است که هرکدام در تاریخ انقلاب اسلامی اثرگذاری بسیاری داشتند.
در مقدمه کتاب خاطرات او آمده است: وی در سال ۱۳۵۲ به همراه شهید باهنر و گروهی دیگر از بازاریان موسسه دفتر نشر فرهنگ اسلامی را جهت نشر کتب مفید راهاندازی کرد و قصد داشت به کمک چنین مراکزی به اشاعه دیدگاه اسلامی بپردازد و مبارزه فرهنگی با حکومت پهلوی را ادامه دهد.
همچنین وی به موازات مدرسه سازی به امور قرض الحسنهها نیز علاقه نشان داد. در جریان مبارزات در دسته یاران بسیار نزدیک و مورد اعتماد شهید بهشتی، باهنر، رجایی و آیتالله هاشمی رفسنجانی قرار داشت.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی او در کمیته تنظیم اعتصابات حضور یافت و نقشی اثرگذار در این نهاد پیدا کرد. دامنه نفوذ او در کمیته تنظیم اعتصابات به حدی بود که حتی محل دفتر کار خود را به ساختمان مرکزی کمیته تنظیم اعتصابات تبدیل کرد.
وی در دولت شهید رجایی برای پذیرش مسئولیت وزارت بازرگانی معرفی شد اما از پذیرش این عنوان خودداری کرد و بجای آن به عنوان سرپرست تیم مشاوران اقتصادی رجایی فعالیت نمود. وی از همان زمان تاکنون به مدت سی سال نائب رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران را برعهده گرفت.
علاءالدین میرمحمدصادقی تجربه ۸۰ سال فعالیت اقتصادی را در عمل به سه اصل و پرهیز از یک کار، خلاصه میکند: «اول از همه، انسان باید در زندگی و بهویژه کار، پشتکار داشته باشد. دومین اصل این است که اگر کسی قدم در راه کسبوکار گذاشت، چه کسی که تعمیر کفش میکند و چه کسی که دارایی عظیم و کارخانه دارد، باید امانتداری و درستی در کار را جدی بگیرد. مسئلهی سوم، داشتن اطلاعات است، بهخصوص اگر کسی بخواهد وارد تجارت شود و خرید و فروش کند، قطعاً باید اطلاعات داشته باشد یا آن را کسب کند، نه اینکه سرمایهاش را در راهی که از آن اطلاعاتی ندارد یا اطلاعاتش در آن مورد کم است هزینه کند. بعد از رعایت این سه اصل باید توجه داشت که یک خصلت، دشمن موفقیت است و آن عجله برای پولدار شدن و کسب سرمایه از هر طریق است. اگر کسی هدفش پولدار شدن باشد، خودش را به هر گرفتاری مبتلا میکند که به هدفش برسد. این پولدار شدن از راههای حرام و خلاف قانون بهظاهر ممکن است نتیجه بدهد، اما آفت آن قطعاً دامن انسان را میگیرد.»