به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، زنان ایران، با وجود سالها تلاش برای خودسازی و رشد فردی، همچنان در میانه طوفان نابرابریها و محدودیتهای فرهنگی، اقتصادی و حقوقی گرفتارند. پیشرفتهای فردی و جمعی آنان نهتنها نتوانسته فضا را برای حضور پررنگتر و موثرتر آنان مهیا کند، بلکه اغلب با مقاومت ساختاری و برخوردهای نامناسب مواجه شده است.
زنان ایرانی در سالهای اخیر نهتنها از نظر تحصیلات و آگاهیهای اجتماعی رشد چشمگیری داشتهاند، بلکه توانستهاند در عرصههای متعددی از جمله کارآفرینی، هنر، ورزش و دانش موفقیتهایی قابلتوجه کسب کنند. نرخ مشارکت زنان در آموزش عالی به شکل بیسابقهای افزایش یافته و دستاوردهای علمی و تخصصی زنان ایرانی در سطح بینالمللی زبانزد است.
اما پرسش اصلی این است که آیا این پیشرفتها توانسته مسیر زندگی روزمره زنان را بهبود بخشد؟ پاسخ، هر بار که به عقبرفتهای ساختاری و فرهنگی مینگریم، به طرز دردناکی «نه» است. با وجود پیشرفتهای فردی، زنان همچنان با قوانین و سنتهایی مواجهاند که تواناییها و موفقیتهایشان را به نادیدهانگاری یا بیاعتنایی سوق میدهد.
این زنان با وجود توانمندتر شدن، در هر مرحله با موانعی سیستماتیک مواجه میشوند که امید به بهبود شرایط را در آنان کاهش میدهد. نابرابری جنسیتی در حقوق، دستمزد و اشتغال، بسیاری از زنان را در دام مشاغل کمدرآمد و غیررسمی نگهداشته است.
افزایش آگاهی درباره حقوق انسانی و اجتماعی، به جای تقویت جایگاه آنها، گاه به چالشی تازه بدل شده است. زنی که از حقوق خود مطلع است و خواهان آزادیهای بنیادین است، با برخوردهای سرکوبگرانهتری مواجه میشود.
افزایش آگاهی زنان درباره حقوق و قابلیتهایشان باعث بیداری اجتماعی شده، اما این بیداری، همراه با افزایش فشارها است. هنوز هم نقشهای سنتی و نگاه جنسیتزده بر دوش زنان سنگینی میکند؛ از الزام به حضور بهعنوان همسر و مادر ایدهآل گرفته تا محدودیتهای مرتبط با پوشش، ازدواج و اشتغال.
از سویی، مبارزات بسیاری برای رفع این محدودیتها به سد قوانین تبعیضآمیز برخورده است. برای مثال، زنانی که به دنبال استقلال مالی و اجتماعی هستند، اغلب با چالشهایی نظیر تبعیض قانونی در ارث و حضانت، حق اشتغال یا سفر مواجهاند که استقلال آنها را در کنترل خانواده یا همسر قرار میدهد.
زنان امروز ایران، برخلاف گذشته، به طور گسترده به حقوق خود واقفاند و با بهرهگیری از آموزش و آگاهی تلاش میکنند تا از فرصتهای اندک موجود نهایت استفاده را ببرند. با این حال، ناکامی در تغییر قوانین، حذف محدودیتهای اجتماعی، و اجرای نادرست حقوق ابتدایی زنان، باعث شده بسیاری از آنان حتی در مسیر روشن تلاشهایشان با شکستهای پیاپی روبهرو شوند.در نتیجه، روند توانمندتر شدن زنان با تضاد تلخ فزایندهای همراه بوده است.
وضعیت کنونی زنان در ایران داستانی است از تلاشهای انفرادی برای پیشرفت، در جامعهای که با کندی، مقاومتی سرسختانه و نگاهی محدود، از پذیرش این پیشرفتها سر باز زده است. زنان ایران به رغم محدودیتها و تهدیدها، نشان دادهاند که آمادهاند تا سهم بیشتری از عدالت و آزادی را برای خود مطالبه کنند.
آنچه بیش از همه ضروری است، همدلی و همگرایی جامعه، تغییر قوانین و ایجاد زیرساختهایی است که به زنان اجازه دهد استعدادها و تواناییهای خود را شکوفا سازند. دستیابی به این هدف تنها در صورتی ممکن خواهد بود که حقوق زنان به عنوان حقوق بنیادین انسانی در تمام لایههای اجتماعی ، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به رسمیت شناخته شود و ساختارهای جامعه با واقعیتها و نیازهای کنونی همسو شود.