آمارهای اخیر نشان میدهد که در ایران، بیشترین موارد طلاق در سالهای اول تا پنجم زندگی مشترک رخ میدهد. با این حال، در سالهای اخیر، تعداد طلاقهایی که پس از ۳۰ سال زندگی مشترک اتفاق میافتد نیز افزایش یافته است.
به گزارش خبرنگار سرویس اجتماعی تابناک، در سطح جهانی، نرخ طلاق در کشورهای مختلف متفاوت است. به عنوان مثال، در ایالات متحده، حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد ازدواجها به طلاق منجر میشوند. در کشورهای اروپایی، این نرخها متفاوت است؛ برای مثال، در پرتغال نرخ طلاق حدود ۶۸ درصد و در ایتالیا حدود ۴۲ درصد گزارش شده است. در دهه ۱۳۶۰ خورشیدی نسبت طلاق به ازدواج در ایران کمتر از ۹ به ۱۰۰ بوده اما در سه سال نخست دهه ۱۴۰۰، نسبت ازدواج به طلاق به حدود ۴۰ طلاق به ازای هر ۱۰۰ ازدواج رسیده است.البته باید در نظر داشت که این به خمعنای یکدرصد واقعی نیست. تعداد ازدواج ها مربوط به باز زمانی یک سال اکر در نظر گرفته می شود، اما طلاق های همان سال، مبوط به ازدواج هایی هستند که در سالهای مختلف شکل گرفته اند و بر این اساس تفاوت هایی با سایر آمارهای مرسوم دارد.
همچنین طلاق میتواند تأثیرات عمیقی بر کودکان داشته باشد، از جمله ایجاد احساس ناامنی، اضطراب و افت تحصیلی. برای کاهش این اثرات، والدین باید با صداقت و بهطور مشترک با فرزندان خود دربارهٔ جدایی صحبت کنند و به آنها اطمینان دهند که همچنان مورد محبت و حمایت قرار دارند.
از هر دو ازدواج، یکی منتج به طلاق می شود
مهسا صحبتی، روانشناس در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی تابناک اظهار کرد: در سالهای اخیر، مسئله طلاق بهویژه در شهرهای بزرگ مانند تهران بهشدت افزایش یافته و به یکی از چالشهای جدی اجتماعی تبدیل شده است. آمارهایی بدست آوردهام نشان میدهد که در بسیاری از موارد و در برخی از مناطق، از هر دو ازدواج یکی به طلاق ختم میشود. این موضوع دلایل متعددی دارد، اما آنچه در این میان بیش از همه به چشم میخورد، نداشتن شناخت کافی از خود و طرف مقابل، فقدان سواد رابطهای و انتخابهای نادرست در مرحله ازدواج است. بسیاری از افراد، بدون آنکه بدانند چه اهدافی از زندگی مشترک دارند و چه معیارهایی برای انتخاب شریک زندگیشان اهمیت دارد، تنها به دلایلی مانند فشارهای اجتماعی، بالا رفتن سن، یا اجبارهای خانواده، تصمیم به ازدواج میگیرند. این انتخابهای عجولانه و بدون پشتوانه فکری و عاطفی، اغلب منجر به زندگیهایی پر از تنش، ناامیدی و در نهایت طلاق میشود.
وی افزود: وقتی زوجین بدون شناخت عمیق وارد رابطه میشوند، بسیاری از مشکلات آنها در همان اوایل ازدواج یا پس از چند سال زندگی مشترک نمایان میشود. نبود آگاهی در زمینه مهارتهای ارتباطی، عدم درک متقابل و ناتوانی در مدیریت مشکلات روزمره، باعث میشود که عشق و صمیمیتی که در ابتدا وجود داشته است، بهتدریج جای خود را به فاصله عاطفی بدهد. در چنین شرایطی، روزمرگیهای زندگی و فشارهای اقتصادی، اجتماعی و حتی تأثیرات مخرب فضای مجازی، وضعیت را پیچیدهتر میکند. شبکههای اجتماعی بهواسطه ارائه تصویری ایدهآل از زندگی دیگران، اغلب باعث میشوند افراد خود و زندگیشان را با دیگران مقایسه کنند و این مقایسهها به نارضایتی و احساس ناکافی بودن منجر میشود.
این روانشناس بیان کرد: یکی دیگر از مشکلات بزرگ در ازدواجهای امروزی، کاهش تابآوری زوجین است. بسیاری از افراد تصور میکنند که ازدواج باید همهچیز را از پیش آماده و کامل ارائه دهد. آنها انتظار دارند وارد زندگی مشترکی شوند که همه مشکلات از قبل حل شده باشد و همه شرایط ایدهآل باشد. این دیدگاه باعث میشود که در مواجهه با کوچکترین چالشها، بهجای تلاش برای حل مشکل، به فکر پایان دادن به رابطه باشند. در نتیجه، بسیاری از زوجین بهسرعت به این نتیجه میرسند که جدایی تنها راهحل است.
وی افزود: هر فردی زبان عشق متفاوتی دارد و زمانی که اگر این زبان ناشناخته بماند، رابطه به سردی میگراید. زوجین نمیدانند چگونه باید یکدیگر را خوشحال کنند، چگونه از روزمرگی عبور کنند و چگونه هیجان و عشق را در رابطه زنده نگه دارند. پس از چند سال زندگی، وقتی شور و اشتیاق اولیه فروکش میکند و هورمونهای عشق کاهش مییابد، این افراد نمیدانند چگونه با این وضعیت کنار بیایند و زندگیشان را دوباره احیا کنند.
به کودکان حس گناهکاری ندهید!
صحبتی گفت: در این میان، یکی از مسائل بسیار مهم، تأثیر طلاق بر فرزندان است. کودکان در چنین شرایطی، بیشترین آسیب را میبینند. وقتی والدین تصمیم به جدایی میگیرند، اغلب میگویند که این تصمیم برای رفاه حال فرزندشان بهتر است اما در واقعیت، طلاق تغییرات عمیقی در زندگی کودک ایجاد میکند. این کودکان اغلب احساس گناه میکنند و باور دارند که آنها مقصر جدایی والدینشان هستند. در ناخودآگاهشان، جملاتی که والدین در زمان عصبانیت یا خستگی به آنها گفتهاند، مانند: «تو باعث این مشکلات هستی» به شکل احساس گناهی عمیق باقی میماند.
وی متذکر شد: فرزندان طلاق اغلب دچار اضطراب، افسردگی، یا مشکلات رفتاری میشوند. برخی از آنها پرخاشگر و تکانشی میشوند، در حالی که برخی دیگر بهشدت منزوی و گوشهگیر میشوند که باید به روانشناس مراجعه کنند. والدینی که پس از طلاق درگیر مشکلات خود هستند، ممکن است به نیازهای عاطفی و روانی فرزندشان توجه کافی نداشته باشند. این بیتوجهی میتواند به افسردگی عمیق در کودک منجر شود.
صحبتی در نهایت خاطر نشان کرد: مسئولیت والدین پس از طلاق دوچندان میشود. آنها باید با آگاهی بیشتر، تلاش کنند تا فرزندشان کمترین آسیب ممکن را ببیند و بتواند در مسیر رشد و پیشرفت قرار گیرد. توجه به نیازهای عاطفی، روانی و تحصیلی کودک، و ایجاد فضایی پایدار و محبتآمیز، گامهای مؤثری برای کاهش تأثیرات منفی طلاق بر اوست.
یرای بررسی ابعاد عمیقتر تاثیر طلاق بر فرزندان، به سراغ یک روانشناس کودک و نوجوان رفتیم.
حوریناز حسینی، روانشناس کودک و نوجوان به خبرنگار تابناک گفت: برای آگاه کردن فرزندان از تصمیم طلاق، والدین باید پیش از هر چیز اطمینان دهند که نقش والدگری آنها بدون تغییر باقی خواهد ماند. باید تأکید کنند که هر اتفاقی که در رابطه زن و شوهری رخ دهد، تأثیری بر نقش آنها بهعنوان پدر یا مادر ندارد و همچنان هر دو برای فرزندشان حاضر و متعهد خواهند بود. این گام، حس امنیت و اعتماد کودک را تقویت میکند و از ایجاد نگرانیهای عاطفی جلوگیری میکند.
وی افزود: برای توضیح این تصمیم، والدین باید با زبانی ساده و مناسب سن کودک، شرایط جدید را شرح دهند. باید به او بگویند که تصمیم طلاق به دلیل مشکلاتی است که در رابطه زن و شوهری وجود داشته و برای ایجاد آرامش بیشتر برای همه اعضای خانواده اتخاذ شده است. لازم است تأکید کنند که این تصمیم هیچ ارتباطی به فرزند ندارد و او هیچ تقصیری در این میان ندارد.
این روانشناس کودک و نوجوان توصیه کرد: اگر قرار است فرزند با یکی از والدین زندگی کند، باید این موضوع با مهربانی و احترام توضیح داده شود. به کودک گفته شود که والد دیگر همچنان برای او حاضر خواهد بود و برنامههایی برای دیدار مرتب وجود دارد. این برنامهها، حتی برای کودکان کوچکتر، باید با درنظرگرفتن نیازها و تمایلات آنها تنظیم شوند. دروغ یا پنهانکاری درباره وضعیت جدید میتواند اعتماد کودک را نسبت به والدین کاهش دهد، بنابراین صداقت در این مرحله بسیار اهمیت دارد.
وی ادامه داد: برای فرزندانی که نیاز به دیدار با والد دیگر دارند، این برنامه باید با مشورت با کودک و متناسب با سن و نیازهای او تنظیم شود. در مواردی که دیدارها در مکانهایی مانند کلانتری یا دادگاه انجام میشود (تا حد امکان این اتفاق رخ ندهد)، والدین باید به کودک توضیح دهند که این شرایط موقتی است و صرفاً برای مدیریت بهتر دیدارها صورت میگیرد. والدین باید حال خوب و انرژی مثبت را به فرزند منتقل کنند تا او این مکانها را با اضطراب و استرس مرتبط نداند. همچنین در صورت نیاز، میتوان از روانشناسان کودک یا بزرگترهای امن خانواده کمک گرفت تا دیدارها بهصورت مثبتتر و بدون تنش انجام شود.
حسینی تشریح کرد: طلاقهایی که با احترام، آگاهی و مدیریت صحیح انجام میشوند، میتوانند تأثیرات مثبتی بر فرزندان داشته باشند. در چنین شرایطی، فرزند بهجای تحمل فضای پرتنش، محیطی آرامتر و سازندهتر تجربه میکند. کودکان در این خانوادهها میآموزند که چگونه مسائل را به شکل منطقی حل کنند و احترام به دیگران را حتی در شرایط دشوار حفظ کنند. برخلاف تصورات سنتی، برخی کودکان در خانوادههای طلاقگرفته، زندگی سالمتر و متعادلتری نسبت به کودکانی دارند که در خانوادههای پر از تنش و درگیری بزرگ میشوند. در طلاقهای موفق، والدین همچنان همکاری خود را برای تربیت فرزند ادامه میدهند و با هم در ارتباطی محترمانه هستند. این همکاری و احترام باعث میشود کودک اضطراب کمتری داشته باشد و زندگی جدید را راحتتر بپذیرد.
وی در نهایت خاطر نشان کرد: مدیریت آگاهانه طلاق و اولویتبخشیدن به نیازهای عاطفی، روانی و اجتماعی فرزند، میتواند نهتنها آسیبهای احتمالی را کاهش دهد، بلکه زمینهساز رشد و توسعه بهتر کودک در شرایط جدید باشد.