به گزارش خبرگزاری صداوسیما، بیست و ششمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سهشنبه (۱۸ دی) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجتالاسلام والمسلمین امیررضا دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، با حضور وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آنها و همچنین وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) بهصورت علنی برگزار شد.
قاضی دهقانی در ابتدای جلسه دادگاه از وکیل شکات خواست تا در جایگاه قرار بگیرد و مطالب خود را مطرح کند.
کاظمی وکیل شکات با حضور در جایگاه گفت: جلسه گذشته دادگاه درباره بحث عملیات مهندسی سازمان مجاهدین خلق با محتوای شکنجه و شهادت تعدادی از شهروندان و اشخاص غیرنظامی صحبت کردیم. امروز درباره ۲ شهید دیگر «شاهرخ طهماسبی» و «خسرو ریاحی نظری» که در عملیات مهندسی به شهادت رسیدند نکاتی را بیان میکنم.
وی افزود: شهادت «شاهرخ طهماسبی» به این صورت است که در مردادماه سال ۱۳۶۱، یک تیم عملیاتی ویژه از بخش عملیات مهندسی سازمان به دستور مرکزیت با پوشش مامور کمیته انقلاب اسلامی با شناسایی یکی از پاسداران کمیته انقلاب اسلامی به نام شاهرخ طهماسبی و طراحی و برنامهریزی قبلی اقدام به ربایش نامبرده می کند و پس از بستن دست و پا و چشمهای وی، او را به خانه تیمی محل شکنجه و بازجویی واقع در خیابان سهروردی منتقل میکنند.
خانه تیمی فوق توسط یک زن و مرد که عضو سازمان بودند با پوشش خانواده تهیه شده بود و زمانی که نامبرده به آنجا منتقل میشود صاحبخانه به رفتوآمدها مشکوک شده و مراتب را به صورت تلفنی به دادستانی گزارش میدهد.
وکیل شکات ادامه داد: عوامل شکنجه و نگهبان سازمان که متوجه این موضوع میشوند به سرعت نامبرده را از منزل خارج و به خانه تیمی دیگری در خیابان خواجه نظامالملک منتقل میکنند و طی مدت ۱۰ روز وی را زیر شدیدترین شکنجهها و جنایتها قرار میدهند و در روز آخر وی به شهادت میرسد. سپس وی را در یک کارتن بستهبندی کرده و به تپههای عباسآباد برده و جسد را پس از سوزاندن دفن میکنند.
مستندات این حادثه، اعتراف ها و اظهارات متهم مهران اصدقی از مسئولان بخش عملیات مهندسی سازمان و فرمانده نظامی تیمهای تروریستی در تهران درباره شکنجه و نحوه شهادت شاهرخ طهماسبی و ذکر اسامی عوامل جنایت در پرونده ثبت و ضبط شده است.
وی گفت: شرح ماجرای شهادت «خسرو ریاحی نظری» در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۳۶۱ هم به این صورت است که وی معلم بود و بر اساس برنامه هفتگی، فرزندان خود را برای آموزش شنا به استخر واقع در خیابان اسکندریه تهران میبرد. از آنجا که محل توقف وی در حریم یکی از خانههای تیمی متعلق به بخش مهندسی سازمان بوده دو نفر از اعضای تیم تروریستی سازمان به حضور نامبرده در محل مشکوک شده و با پوشش مامور کمیته انقلاب اسلامی وی را به خانه تیمی خود منتقل میکنند و پس از شکنجه شدید وی را شهید می کنند. سپس جسد مقتول را در پتو و پلاستیک طناب پیچ کرده و توسط دو نفر از تروریستها از منزل تیمی خارج و جسد را در ساختمان نیمهکاره واقع در خیابان زاهدان رها می کنند. مستندات این حادثه عبارت است از گزارش پلیس، گزارش شهربانی درباره چگونگی کشف و شناسایی جسد، نظریه پزشکی قانونی مبنی بر معاینه جسد و گواهی فوت و علت آن، اعتراف یکی از اعضای تیم مهندسی سازمان درباره ربایش، شکنجه و نحوه شهادت نامبرده و ذکر اسامی عوامل جنایت مذکور.
کاظمی وکیل شکات در ادامه خواستار این شد که اکبر کبیری از پاسداران وقت کمیته انقلاب اسلامی به عنوان شاهد و مطلع در خصوص موضوع عملیات مهندسی و شهادت طالب طاهری، محسن میرجلیلی و شاهرخ طهماسبی در جایگاه حاضر شوند و به ارائه توضیحات در این خصوص بپردازد.
اکبر کبیری، یکی از شاهدان این دادگاه پس از ادای سوگند در جایگاه قرار گرفت و گفت: در بدو پیروزی انقلاب اسلامی، بنده به همراه فرمانده ام شهید سید آقا ادبدوست اطلاعات کمیته را تشکیل دادیم. آن زمان هر کلانتری در تهران برای حفظ نظم و انتظامات یک کمیته تشکیل داد. ما در کنار شهربانی کل و در موزه عبرت کنونی یک کمیته برای آموزش و تربیت پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل و به پاسداران آموزشهای اطلاعاتی میدادیم.
این شاهد افزود: ما به جوانانی که در آن زمان جذب کمیته میشدند آموزش اطلاعاتی میدادیم. از یکی از کلانتریهای غرب تهران دو جوان به نامهای طالب طاهری و میرجلیلی به ما معرفی شدند. من در آن زمان ضمن اینکه مسئول این کمیته شهربانی بودم به دادسرا احضار و به عنوان نماینده کمیته به منظور ایجاد هماهنگی بین دادسرا و کمیته برای اجرای احکام در شعبه ۷ دادسرای اوین نیز مشغول به کار شدم.
کبیری ادامه داد: شهیدان طالبی و میرجلیلی هر دو جوانانی خوشاخلاق، مومن، صبور و با مسئولیت بودند. شهید طالب طاهری یک نوجوان تقریباً ۱۷ ساله بود. قد کوتاهی داشت و محاسن نداشت و بسیار پر جنب و جوش و فعال بود.
وی در رابطه با هوش و ذکاوت شهید طاهری، گفت: روزی شهید طالب طاهری به من مراجعه کرد و گفت: در خیابان نوفللوشاتو ساختمانی وجود دارد که عدهای به آن رفت و آمد مشکوک میکنند. این ساختمان با پوشش کارگاه بستهبندی خرما فعالیت دارد، اما به نظر میرسد اقدامات دیگری در آن انجام میشود. شهید طالب طاهری یکی از کارتنهایی را که در این خانه جابهجا میشد از عقب کامیون برداشته و آورده بود و وقتی آن را باز کردیم پر از روزنامههای حزب توده، الهیه و دستورالعمل حزب توده بود که قصد داشتند به خراسان جنوبی ارسال کنند.
کبیری افزود: این موضوع را به شهید لاجوردی گزارش دادیم و ایشان دستور دادند افراد این خانه را دستگیر کنیم. وقتی کامیون از جلوی منزل ساختمان دور شد آن را متوقف کردیم. این کامیون پر از کارتن و کارتنها پر از اعلامیه و روزنامه حزب توده بود. صبح روز بعد، همه افراد در این ساختمان جمع شدند و حدود ۳۰ تا ۳۵ نفر از افرادی که همگی مرکزیت حزب توده بودند در این ساختمان دستگیر شدند. بیشتر این افراد تودهایهایی بودند که در زمان شاه حکم ابد گرفته بودند. ذکاوت و تیزبینی این جوان بسیار با برکت بود و منجر به این عملیات موفق شد.
این شاهد عینی همچنین در تشریح نحوه ربایش و شهادت شهیدان طالب طاهری و میرجلیلی گفت: در یک مورد گزارش یک منزل در خیابان قصرالدشت را داشتیم که این پرونده را به شهیدان طاهری و میرجلیلی سپردم. این خانه متعلق به سران حزب منافقین و ابریشمچی بود.
قاضی: سمت شما در آن زمان چه بود؟
کبیری: بنده معاون کمیته اطلاعات مرکزی بودم و در شعبه ۷ دادسرای اوین کار میکردم.
قاضی: مواردی را که نقل کردید خودتان دیدید و شنیدید؟
کبیری: بله این دو شهید بزرگوار تحت امر من بودند و مستقیماً با خودم کار میکردند و بنده مسئول مستقیم شهید طالب طاهری و شهید میرجلیلی بودم.
این شاهد عینی افزود: در آن زمان منافقین همیشه وقتی خانهای را برای سران خود انتخاب می کردند یک خانه کوچک در نزدیکی همان خانه در نظر میگرفتند و از سران و مسئولین خود مراقبت میکردند. این خانه هم از این قضیه مستثنا نبود و یک خانه تیمی کوچکتر سر همان کوچه وجود داشت که مسئول حفاظت و مراقبت از خانه ابریشمچی بود. شهیدان طاهری و میرجلیلی جلوی همین خانه پوششی، با بیسیم صحبت کرده و اعضای منافقین متوجه میشوند که این دو جوان عضو کمیته هستند. پس از آن منافقین تصمیم به ربایش شهید طاهری و میرجلیلی میگیرند. یکی از کسبه در آن نزدیکیها مغازه بقالی داشت از نزدیک شاهد ربایش نیروهای ما بود.
وی اضافه کرد: چند روزی از مفقود شدن شهید طالب طاهری و میرجلیلی میگذشت و ما به شدت نگران آنها بودیم. چند بار نیز خانواده آنها با ما تماس گرفته بودند و جویای احوالشان بودند. شب عید غدیر بود که میخواستم از اوین خارج شوم که مطلع شدم یک نفر توسط کمیته دستگیر شده و به اوین منتقل شده است. ما هم متعهد بودیم به محض انتقال یک متهم به ویژه زمانی که کلت و سیانور همراه داشته باشد اطلاعات اولیه را از وی اخذ کنیم، بنابراین مجدد برگشتم و مشغول بازجویی از این فرد شدم. این شخص خسرو زندی نام داشت و طی یک درگیری سر و صورتش مجروح شده بود.
در حال تکمیل...