به گزارش خبر گزاری صدا و سیما، عملیات روانی و تبلیغی هنگامی که علیه یک کشور دیگر صورت میگیرد «جنگ رسانهای» نام دارد.
در چنین وضعیتی رسانههای کشورهای مورد تهاجم چگونه میتوانند واکنش نشان دهند؟
آقای علی اکبر عبدالعلی زاده کارشناس رسانه با حضور در استودیو شبکه خبر گفت: یکی از روشها این است که رسانهای که مورد تهاجم قرار گرفته پیشگام در روایت باشد یا روایت دست اول داشته باشد، آنچه که مسلم است در جنگ روانی لایههای مختلفی و جود دارد ما الان در لایه «روایت گری» هستیم، یعنی «جنگ شناختی» در این مرحله محصولی که تولید میشود بر اساس منطق پیش نمیرود، بر اساس موج سواری روی احساس مخاطب حرکت میکند، اما ما در رسانه متاسفانه در مرحله قبل یعنی روایت گری صرف باقی ماندیم و روایتهای خودمان و یا قصه خودمان را نمیگوییم به همین دلیل احساس میشود که شاید ما در حوزه رسانه در تمام این بحرانهای سه سال گذشته (از نا آرامیهای ۱۴۰۱ تا عملیات مقاومت) صرفا رسانهها فقط روایت گری خبر کردند آن هم در سطح یک و ابتدایی آن، ما بسیاری از موقعیتهای روایت گری و ارائه روایت دست اول را از دست دادیم، در حالی که دست رقیب از محتوای صادقانه خالی است، روایتهایی را جعل میکند که مبتنی بر احساسات مردم و اثر گذار است، حتی برای مخاطب داخلی ما مخاطب جهانی که کاملا در قبضه او قرار دارد مخاطب داخلی ما را با وجود رسانههای داخلی فعال و با سابقه، اما گویی که در چنگ روایت اوست. به عنوان مثال روایت مرگ غم انگیز مهسا و موج سواری دقیق، یک روایت دروغ را آنچنان پیش برد که ما در حوزه رسانه به مرحله انفعال رسیدیم.
عبدالعلی زاده ادامه داد: من از جمله افرادی هستم که معتقدم ما در حوزه رسانه در همین مدت زمان سه ساله پیروز نشدیم در حالی که میدان بر رسانه رقیب پیروز شد، ما دائم در حال رفتار واکنشی بودیم در شکل ضعیف و متاخرش، اما رسانههای رقیب در حال کنشگری بودند با جعل واقعیت بر اساس همان جنگ شناختی و موج سواری بر احساسات مردم، اما آن چیزی که رسانههای رقیبرا شکست داد موفقیت میدان بود، یعنی طوری میدان عمل کرد که رسانههایی مثل «اینترنشنال» و «بی بی سی» مثلا در موقعیت نا آرامیها به جایی رسید که مردم فهمیدند، سرمایه آن از کجا میآید و فکرش از کجا میآید یعنی وقتی میدان با عربستان به توافق رسید بودجه این شبکهها قطع شد، حتی رسانههای داخلی از این امر عقب ماندند و با فاصله یک و دو روزه متوجه ماجرا شدند و وقتی هم که صهیونیستها در عملیات حماس دچار مشکل استراتژیک شدند و نتوانستند حمایت فکری از این شبکهها کنند، این شبکهها از بین رفتند.
وی درباره این که چطور میشود به آن روایت اول رسید، گفت: آن چیزی که مسلم است، ما یک سری ضعفهایی داریم که به صورت تاریخی حل نشده مثلا وقتی در دانشگاههای خارج از کشور که صاحب رسانه هستند، دانشجویان ایرانی میروند در آن دانشگاهها و رسانه میخوانند، آنها حواسشان هست که فوت کوزه گری را به این دانشجویان یاد ندهند، و شما مواجه میشوید که یک کارگروهها و کارگاههایی هست که شما را دعوت نمیکند در حالی که همکلاسیهای شما به ان کارگروه دعوت شده است مگر این که شما به خواستههای آنها تن دهید یعنی نیروی رسانهای رقیب شوید، ان موقع درها به روی شما باز میشود و آموزش آن هم در سطوحی به شما میدهند.
این کارشناس رسانه افزود: در دانشگاههای ما چیزی را یاد میدهند در حد مبانی، مبانی رسانه که حتی دانشگاه هم نیاز ندارد و شما با یک جستجوی ساده میتوانید دورههای آموزشی آن را در فضای مجازی پیدا کنید، بنابراین روایتگری یا جعل واقعیت یا حتی روایت درست واقعیت، موقعیت شناسی، حاشیه سازی یا شایعه سازی که جزء ابزار امروزه این جنگ شناختی است هرگز آموزش داده نمیشود.
وی ادامه داد: مرحله بعدی ان این است که امر رسانه امری تجربی است، و هر قدر در دانشگاه مدیریت رسانه بخوانید در آنجا به شما مبانی یاد میدهند و شما باید در میدان یاد بگیرید هرقدر سن حرفهای شما بالا برود دارای آن تخصص میشوید و ما چگونه عمل میکنیم در دانشگاه ما چیز جدید و به روزی یاد نمیدهند حتی از افراد با تجربه در طرح درسها استفاده نمیشود، اول از همه مبنا دانشگاه است، مرحله بعدی این که ما در حوزه مدیرانمان حتی مدیران رسانه انتخابها سیاسی است و اینها تجربه رسانه ندارند و فهم رسانهای ندارند، وقتی فهم رسانهای نیست نمیتواند در موقعیت واکنش سریع یا کنش گری میخواهد به درستی عمل کند و دچار تاخیر میشود، چون عدم شناخت اولین نتیجه آن ترک فعل است، در رسانه، چون به روز است و لحظهای است، این ترک فعل آسیبهای جدی میزند، شما ۴۸ ساعت و یا ۷۲ ساعت وقتی قافیه و میدان را ببازی باخت آن روایت است، روایت شما را دیگر نه کسی میپذیرد و نه دیگر گوش میکند.
عبدالعلی زاده گفت: یکی از روشها این است که رسانه به سمت تبیین برود ولی وقتی بحث تخصص نباشد تبیین گری فقط در حد کلمه و شعار باقی میماند، رهبر معظم چند دهه است که بر تبیین گری تاکید میکنند، در دهه اخیر دائما ایشان تاکید کردهاند، اما اتفاق رسانهای آن چیست؟ ما روایت گری نکردیم، روایت گری از چه جنسی است مثلا داستان دختری با گوشواره قلبی و کاپشن صورتی، این یک روایتی است که همه مردم فهمیدند، این روایت چه چیزی را یرای ما ایجاد کرد؟ به یک فاجعه انسانی - تروریستی عمق بخشید برای ما حالا دیگر آن برای ما معنا دارد یک کودکی که در میان آن تعداد شهید مظلوم به شهادت رسیده است، حالا رقیب چه میکند، یک کشته قتل است، ۱۰ کشته جنایت است، قتل زنجیرهای است، ۱۰۰ کشته نسل کشی است؛ اما ۴۶ هزار کشته یک عدد است، برای مردم عادی میشود ذهن نسبت به آن لمس و بی حس میشود، آن جریان صهیونیستی رسانهای جهانی این را میداند، بنابراین برایش دغدغهای نیست هر قدر بخواهد جنایت میکند و آن را به تصویر میکشد، چون میداند ذهن انسانی از یک مرحله که بگذرد دیگر برایش لمس میشود؛ چه چیزی موجب میشود که آن لمسی اتفاق نیفتد شما باید از هر فرصتی استفاده کنید و به آن عمق و معنا بدهید مثلا چرا صهیونیستها با تیر مستقیم خبرنگاران را هدف قرار میدهند و به قتل میرسانند، ابتدا همه شلوغ کردیم که همکاران ما بودند خبرنگار جنگی یک سرمایه است، الان حدود ۲۰۰ خبرنگار را به شهادت رساندند اگر ما هر یک خبرنگار را برایش روایت سازی میکردیم این به عدد تبدیل نمیشداما آنها چه کار میکنند، انها این را خنثی میکنند، چون میدانند و بازی را بلدند همان بحث آموزش است که وقتی به ۴۶ هزار رسید میشود عدد و دیگر اثر ندارد، اما آنها روایت گری میکنند دنبال این که یک کشته و یک مجروح دارد آن را چگونه به فاجعه انسانیتبدیل کنند اگر هم دستشان برای بخشی از جامعه رو میشود، باز دوباره آنها روایت بدل میدهند.
عبدالعلی زاده کارشناس رسانه در پایان افزود: چرا صهیونیستها هزینه ترور و قتل خبرنگار جنگی را میدهد، چون میدانند هر کدام از اینها اگر روایت خودشان را از صحنه جنگ از صحنه جنایت انجام دهندکلی باید هزینه دهند بنابراین به صرافت قتل خبرنگاران میافتند، پس ما باید اول و تاکید میکنم مهمتر این است که دانش روایت گری را داشته باشیم.