به گزارش اقتصادنیوز، هارل برندز، استاد دانشکده مطالعات بینالملل پیشرفته دانشگاه جانز هاپکینز، عضو ارشد موسسه امریکن اینترپرایز با اقتباس از کتابش تحت عنوان "قرن اوراسیا: جنگ های داغ، جنگ های سرد و ساختن جهان مدرن" یادداشتی را در نشریه اکونومیست منتشر کرده و مدعی است: خطرناکترین پدیده ژئوپلیتیکی عصر ما هیچ بحران، درگیری یا رقیب واحدی نیست. این شبکه رو به رشد روابط است که دشمنان اوراسیایی آمریکا را به هم پیوند میدهد.
به باور این نویسنده و محقق، اوراسیا -ابرقارهای که اروپا، آسیا و جزایر اطراف آنها را در بر میگیرد- مرکز استراتژیک جهان است که اکثر مردم و پتانسیل اقتصادی در آن مستقر شده است. امپراطوری که بر اوراسیا حکومت میکرد، میتواند نفوذش را در سراسر اقیانوسهای مجاور و در سراسر جهان نشان دهد.
اقتصادنیوز یادداشت برندز را در دو بخش ترجمه کرده که بخش نخست آن با تیتر «قرن انفجاری اوراسیا؛ ائتلاف ایران، روسیه و چین از دل قفقاز نظم آمریکایی را گروگان گرفتند/ جهان در آستانه فصل دوم جنگ سرد؟» منتشر شده است و بخش دوم آن در ادامه آمده است.
پکن مدتهاست که با خرید هواپیماها، موشکها و پدافند هوایی روسیه رکورد شکسته و همکاری دفاعی چین و روسیه با همکاری دو کشور برای ساخت زیردریاییها، هلیکوپترها و سایر قابلیتهای کلیدی عمیقتر و محرمانهتر شده است.
همزمان در سراسر اوراسیا، در واقع، شبکههای تولید فراملی در حال ظهور هستند؛ پهپادهای ایرانی در کارخانههای دفاعی روسیه ساخته میشوند، (ادعایی) جایی که طبق گزارشها، کارگران کره شمالی در آن کار میکنند. تجارت تسلیحات در حال رشد است، زیرا روسیه قول داده که هواپیماهای پیشرفته، دفاع هوایی و سایر قابلیتهای پیشرفته را به شرکای خود بفروشد.
نوآوری مخرب نظامی در حال افزایش است، زیرا کره شمالی فناوری و دانش روسیه را برای برنامههای موشکی و ماهوارهای خود دریافت میکند. ارتش این کشورها هم از یکدیگر میآموزند. حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل در ماه آوریل شبیه حملات روسیه به اوکراین بود. اگر زمانی ایالات متحده به عنوان زرادخانه دموکراسی عمل میکرد، اکنون زرادخانه مدرنی در حال شکل گیری است. روسیه، ایران، چین و کره شمالی قبلاً بیش از قدرتهای محور در دوران جنگ جهانی دوم، همکاریهای دفاعی-فناوری بیشتری را مدیریت کردهاند. حتی اگر آنها هرگز در یک اتحاد نظامی تمام عیار گردهم نیایند، باز هم میتوانند همکاری خود را از راههای متفاوتی عمیقتر کنند.
برای مثال، آنها میتوانند در پروژههای حساستر همکاری کنند. روسیه میتواند از برنامه هستهای کره شمالی که به سرعت در حال بهبود است حمایت کرده یا پیشرفتهترین فناوری خاموشکننده زیردریایی را به پکن بدهد. پوتین میتواند موشکهای کروز ضدکشتی به حوثیها بدهد تا حملات آنها مرگبارتر شود. روسیه و چین میتوانند بینشهای خود را در مورد نحوه استفاده از تهدیدات هستهای برای جلوگیری از مداخله ایالات متحده در هنگام اجبار یا حمله به همسایگان خود - دقیقاً همان کاری که پوتین در اوکراین انجام داده است- به اشتراک بگذارند.
شاید این کشورها بتوانند راههای چشمگیرتری برای همکاری در بحران یا درگیری پیدا کنند. چین و روسیه در حال انجام مانورهای نظامی در مناطق احتمالی درگیری از دریای بالتیک تا غرب اقیانوس آرام هستند که نشان میدهد یک قدرت غیرلیبرال در حاشیه نبرد واشنگتن با قدرت دیگر همصدا شده است.
روسیه میتواند با انجام حملات سایبری که بسیج نیروها را برای آمریکا سختتر میکند، به چین در درگیریهای آینده علیه ایالات متحده کمک کند. یا پوتین این توان را دارد اروپا را با استقرار نیروهای خود در آنجا تهدید کند، در حالی که پنتاگون درگیر بحران در آسیاست.
اگر هر یک از اینها بعید به نظر می رسد، فقط به یاد داشته باشید که ناظران غربی بارها و بارها از اینکه این روابط تا کجا پیش رفته اند شگفت زده شده اند و حتی شوکه شده اند.
در همین حال، روابط نزدیکتر میان دشمنان ایالات متحده، این احتمال را افزایش میدهد که جنگی که از یک مکان شروع میشود، به نقاط دیگر نیز سرایت کند. به یاد بیاورید که جنگ جهانی دوم نه به عنوان یک درگیری جهانی بلکه به عنوان مجموعه ای از بحران های منطقه ای آغاز شد که به تدریج تشدید شد و جدا نشدنی - درست همانطور که بحران های اوراسیا امروز شدیدتر و در هم تنیده تر می شوند. با این حال ایالات متحده همچنان در تلاش است تا خود را با این وضعیت وفق دهد. واشنگتن همچنان جهان را به عنوان تقسیم به مناطق جداگانه می بیند. این فرض به طرز خطرناکی منسوخ شده است. با منسجم شدن محور اوراسیا، بحران های فردی معنای جهانی پیدا می کنند. شاید درست باشد که در مورد دور شدن از اروپا و تمرکز بر چین صحبت کنیم. اما یکی از دلایلی که آمریکا اوکراین را رها کند، روسیه آن را شکست دهد نشان از ضعف جهان دموکرات دارد.ایالات متحده نیز فاقد منابع لازم برای این دور جدید رقابت است. ارتش ایالات متحده برای شکست دادن تنها یک دشمن در یک درگیری بزرگ طراحی شده است. هزینه های نظامی ایالات متحده تقریباً به اندازه درصدی از تولید ناخالص داخلی پایین است که هر زمان از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون بوده است. پایگاه صنعتی دفاعی این بازیگر وضعیت رقت انگیزی دارد. با این حال، از آنجایی که جنگهای داغ در خاورمیانه و اروپا بیداد میکند و جنگ سرد چین و آمریکا در آسیا و اقیانوسیه تشدید میشود، ایالات متحده به راحتی میتواند همزمان با درگیری در دو یا چند منطقه روبرو شود - یا خود را در حال مبارزه با رقیبی بیابد که در حال دریافت کمک از دیگر دشمنان واشنگتن است.
ایالات متحده یک ارتش پس از جنگ سرد در دنیای قبل از جنگ جهانی دارد. باید حدود 5 درصد از تولید ناخالص داخلی را به دفاع اختصاص دهد - به طور قابل توجهی بیشتر از 3 درصد فعلی. این کشور همچنین به همکاری بیشتر در داخل و بین اتحادهای اوراسیا خود نیاز دارد تا بتواند قدرت جهانی را در برابر تهدیدهای به هم پیوسته اعمال کند.برخی از اینها در حال حاضر اتفاق می افتد. قدرتهای آسیا-اقیانوسیه مانند ژاپن و کره جنوبی به اوکراین کمک کردهاند، زیرا آنها جنگ این کشور با روسیه را آزمونی برای قدرت بین جهان دموکراتیک و حکومتهای خودکامه اوراسیا میدانند. اکنون، متحدان اروپایی واشنگتن باید جدی بگیرند که چگونه به حمله چین علیه تایوان - با تحریم یا سایر اقدامات - واکنش نشان خواهند داد، یا چگونه ممکن است در صورت تهدید روسیه در حالی که ایالات متحده بر اقیانوس آرام متمرکز شده، از خود دفاع کنند. متحدان ایالات متحده در اروپا و آسیا نیز باید هزینه های نظامی خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهند و ادغام دفاعی-صنعتی خود را عمیق تر کنند تا اطمینان حاصل کنند که می توانند سلاح های کلیدی را در مقیاسی که نیازهای جنگ مدرن تولید می کنند، تولید کنند.
در نهایت، آمریکا و متحدانش باید نبرد را به سمت دشمن ببرند. آنها باید سیاستهای انکار اقتصادی و تکنولوژیکی قویتر و سختگیرانهتر را دنبال کنند - مانند تحریمهای شدیدتر بر صادرات نفت روسیه و ایران، و محدودیتهای سختتر بر اکوسیستم نیمهرسانای چین - بهمنظور جلوگیری از نوآوری نظامی. اگر واشنگتن بتواند یک حکومت اقتدارگرا را وادار کند تا بهای اقدامات دیگران را بپردازد - برای مثال، با تحریم بانک های چینی حامی روسیه، شاید شرایط تغییر کند.هیچ یک از اینها فوراً محور اوراسیا را از هم جدا نمی کند: ایالات متحده و متحدانش با یک ائتلاف اقتدارگرای دیگر برای برتری در درگیری طولانی دیگر مواجه خواهند شد. اما تقویت سنگرهای یک نظم بین المللی درگیر و در نهایت کمک به آمریکا برای پیروز شدن در مبارزه بزرگ اوراسیا که بار دیگر در جریان است، ضروری است.